خیلی سخت نبود. از چند هفته پیش میشد حدس زد جشنواره امسال با توجه به تصمیمهای گرفته شده و آدمهای به كار گرفته شده قرار است یكی از بینظمترین دورهها در سالهای اخیر باشد. اگر هم تردید وجود داشت با شروع جشنواره در اولین ساعتهای آغاز این رویداد سینمایی مطمئنتر شدیم در این دوره از نظر اجرایی همه تجربهها و چرخهای اختراع شده قرار است دور ریخته شود. دیروز چند ساعت مانده به شروع اكران فیلمها خبر رسید كارت بعضی از اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی هنوز صادر نشده. خبر رسید كارت برای بعضی از منتقدان بدون خواست آنها به جای برج میلاد برای سینما آزادی صادر شده. همین كارت هم با تأخیر به دست افراد رسیده. برای بعضی دیگر كه به پیشنهاد جشنواره قرار بود به خاطر خلوتشدن برج میلاد فیلمها را در پردیس ملت ببینند هم وقتی بعد از كشوقوس فراوان كارت ورود به این پردیس صادر شد عملا هیچ جایی پیش بینی نشده بود و منتقدان و خبرنگاران با صندلیهایی مواجه شدند كه بلیتشان به مردم فروخته شده بود. تصور نكنید در برج میلاد هم اتفاق فوقالعادهای در جریان بود. در سالی كه می گفتند در صدور كارتها سختگیریهای زیادی شده برای یكی از بیكیفیتترین فیلمها نه فقط سالن اصلی بلكه حتی نصف بالكن هم پر شده بود. در سالی كه می گفتند از حضور بچه ها و كودكان به برج جلوگیری می شود در همان روز اول چند بچه دیده شد و در سالی كه می گفتند خبری از چهره های ناآشنا و بیربط در مركز همایشهای برج میلاد نخواهد بود مثل هر سال عده ای وجود داشتند كه یا با برج و گوشه و كنار آن سلفی میگرفتند یا دنبال فلان هنرپیشه دست چندم می گشتند تا به گرفتن عكس یادگاری راضیاش كنند. و در سالی كه گفته می شد قرار نیست خبری از بینظمی در نمایش فیلمها باشد بعد از نیم ساعت معطلی حضار در صف اعلام شد فیلم گیتا به دلیل نقص فنی اكران نمی شود؛ اما چند دقیقه بعد اعلام شد فیلم «تا لحظاتی دیگر» روی پرده می رود. كه البته خیلی زود مشخص شد مشكل فنی رفع نشده و گیتا مثل سیدیهای خشدار روی پرده ریپ میزند و روی اعصابمان میرود. بگذریم كه تق برنامهریزی اشتباه برای حذف اكران صبح و اختصاص ساعت چهارده به فیلمهای مستند همانطور كه پیشبینی میشد مركز همایشها را تا نیمه روز به شدت خلوت و از ساعت چهار و پنج به بعد به شدت شلوغ كرد و حتی مسیر تنفس را هم برای عدهای بند آورد. اما این همه شگفتی جشنواره در روز اول نبود. شگفتی اصلی را خود فیلمها ساختند.
اولین فیلم مهمی كه در برج میلاد به نمایش درآمد «برداشت دوم از قضیه اول» بود؛ یكی از فیلمهای گروه هنر و تجربه كه گفته میشد كار جسورانه و جذابی از كار درآمده و به دیدنش می ارزد. اما خیلی زود مشخص شد این تعریف و تمجیدها از فیلم مثل اكثر موجهای مثبتی كه برای فیلمهای دیگر در سالهای مختلف ایجاد میشود چیزی جز سراب نبوده و فیلم مورد نظر از حد یك پروژه دانشجویی و خام فراتر نرفته است. فیلمی با آماتوریسم آزاردهندهاش بدجوری توی ذوق میزند و هر چه جلوتر میورد بیشتر مشخص میشود هیچ برگ برندهای برای رو كردن ندارد. احتمالا در بحث از این فیلم به خاطر برداشت بلند شصتوچند دقیقهایاش پای «ماهی و گربه» یا «ویكتوریا» هم باز میشود اما این مقایسهها فقط قضاوت در مورد برداشت دوم از قضیه اول را به حاشیه میبرند. فیلمهای هنر و تجربه یا به جسارت در قصهپردازی نیاز دارند و یا به جسارت در فرم بصری و مسیر ارتباط با مخاطب. اگر قرار باشد هر كسی كه فیلم اولی ساخته به صرف متفاوتبودن سر از این بخش دربیاورد هم اعتبار عنوان هنروتجربه زیر سئوال میرود و هم به تولد زودهنگام فیلمسازهایی می انجامد كه ممكن است قبل از اینكه آبی زیر پوستشان برود و جان بگیرند مثل نوزادان نارس مدتی در انكوباتور نفش بكشند اما در نهایت عمرشان به چند ماه و چند سال قد ندهد.
در مورد «گیتا» ساخته مسعود مددی حرف زیادی برای گفتن وجود ندارد. فقط میشود پرسید این همان فیلمی است كه گفته میشد هیئت انتخاب چند بار هنگام تماشایش گریه كردهاند؟ همین فیلم قرار بود یكی از بهترین ملودرامهای امسال باشد و بازی مریلا زارعی در آن به چشم بیاید؟ ای كاش یكی از هیئت انتخاب بپرسد فیلمی با فیلمنامهای تا این حد كلیشهای و كارگردانیای تا این حد آماتوری كه اندك توانایی بازیگران را هم نابود كرده، چرا اصلا باید در بخش نگاه نوی جشنواره حضور داشته باشد؟ با چنین فیلمهایی قرار است از ورود هوای تازه به سینمای ایران حرف بزنیم و برای فیلمسازان تازهنفس فرش قرمز پهن كنیم؟
«نقطه كور» مهدی گلستانه به عنوان سومین فیلم مهمی كه در مركز همایشهای برج میلاد به نمایش درآمد قصد داشت قصهای معمایی تعریف كند با مضمون شك و بدبینی یك شوهر به همسرش. فیلم از یك طرف درام پرتعلیق «چهارشنبهسوری» را به یاد میآورد و از طرف دیگر موقعیت بحرانی «سعادت آباد». اما نگذارید این اسمها باعث شود خیال كنید با فیلم قابلاعتنایی طرف هستید. «نقطه كور» انگار تصمیم گرفته لایههای سطحی و ظاهری آن فیلمها را كپی كند و با طرح موقعیتی حالا دیگر تكراری و نمایش شخصیتهایی كه در چنین ساختاری كاریكاتوری به نظر میرسند تماشاگرش را درگیر كند. غافل از اینكه بدون توانایی لازم در شخصیتپردازی و بدون جسارت در پرداخت به روابط پیچیده زناشویی به خصوص در بحث بی اعتمادی و خیانت نتیجه نه تنها عمیق نمی شود بلكه در حد هجویهای سطحی و یكبار مصرف باقی میماند و نمیتواند به گردِ فیلمها و فیلسازهایی برسد كه از آنها تأثیر گرفته است. باید امیدوارم باشیم فیلمهایی كه د روزهای آینده به نمایش درمیآیند حداقل در این جور بدیهیات لنگ نزنند.