از دیروز عصر كه نامزدهای دریافت سیمرغ بلورینِ بخش مسابقه جشنواره فجر اعلام شده واكنشهایی توأم با ناباوری و تعجب بین بعضی از سینمادوستان شكل گرفته است. اتفاق جدیدی نیست و تقریبا هر سال زمانِ اعلام نامزدها تجربهاش میكنیم و وقتِ اعلام جوایز شدت میگیرد. امسال هم حتما سیمرغهایی اهدا میشود كه خیلیها را متعجب میكند و داوران را مورد سئوال قرار میدهد. بحث به حرف و حدیثهایی در مورد دخالت مدیران سینمایی میكشد و پای ملاحظات معمول هم به قضاوتها باز میشود. این قصهای است كه هر سال تكرار میشود و معمولا شروع، میانه و پایان قابل حدسی دارد. در مورد امسال اما انتخابهای هیئت داوران حداقل تا این مقطع كه نامزدها اعلام شده به جز چند مورد آنقدرها هم دور از ذهن به نظر نمیرسد. البته به شرطی كه فراموش نكنیم داورانی كه به این اسامی رأی دادهاند دقیقا چه كسانیاند و چه فیلمهایی در كارنامهشان دیده میشود. نباید از یاد ببریم آخرین فیلمی كه مجتبی راعی ساخته ترنج بوده؛ فیلمی كاملا شكستخورده كه به سفارش شبكه آیفیلم ساخته شد و نه در میان سینماروهای عادی و نه در بین منتقدان با استقبال مواجه نشد. آخرین فیلمی كه با تهیهكنندگی جمال ساداتیان اكران شده چیزی نبوده جز جامهداران كه مضمون دمدهاش درباره رنج زنها و ساختار ضعیف اپیزودیكش از آن اثری یكبار مصرف ساخت. نیكی كریمی تا همین چند هفته پیش شیفت شب را روی پرده داشت كه به خاطر فیلمنامه غیرمنطقی و سطحیاش درباره مردی كه میخواست با موشكشی در خیابانهای تهران بدهی چند ده میلیونیاش را صاف كند، اثر قابل تماشایی از كار درنیامد. هنوز فراموش نكردهایم همین چند ماه پیش اسم منوچهر شاهسواری در عنوانبندی فیلم پرهزینه و پرمدعای مزار شریف به عنوان تهیهكننده دیده شد كه به خاطر بیدقتی در بازنمایی واقعه ترور دیپلماتهای ایرانی در افغانستان بارها مورد سئوال قرار گرفت و با بودجهای چند میلیاردی فقط كمی بیشتر از پانصد میلیون تومان فروخت. از طرف دیگر محمد داوودی هم سالهاست فعالیت جدیای در سینما نداشته و عملا یك فیلمبردار بازنشسته محسوب میشود.
در فهرست هفت نفره هیئت داوران فقط میشود ابوالحسن داودی و مهدی فخیمزاده را سینماگرهایی به حساب آورد كه حداقل در تجربههای اخیرشان در كارگردانی و بازیگری همچنان سرپا به نظر رسیدهاند و حضورشان در تركیب داوران اعتبار آن را زیر سئوال نمیبرد. در مورد بقیه اما از همان زمان اعلام اسامی نمیشد انتظار زیادی داشت و امیدی به انتخابهای درستشان بست. چرا كه آنها فارغ از شخصیتهای قبل احترامشان به لحاظ تجربه كیفی (و نه كمی) سینمایی یا آدمهای وزینی محسوب نمیشوند یا مدتها از دوران اوجشان فاصله گرفتهاند. تركیب هیئت داوران جشنواره فجر به كسانی نیاز دارد كه حداقل در چند سال اخیر كارنامه تحسینشدهای در داخل یا خارج از كشور داشته باشند و از صلاحیت لازم برای قضاوت در مورد جدیدترین دستاوردهای سینمای ایران بهره ببرند. بله؛ دبیرخانه جشنواره با افراد زیادی مثل كیانوش عیاری تماس گرفته و با جواب رد آنها برای داوری مواجه شده. احتمالا در نهایت هم از سر ناچاری به بعضی از اسامی فهرست فعلی رسیده؛ فهرستی كه دلایل محبوبیت غیرمنتظره فیلمهایی مثل «آخرین بار كسی سحر را دیدی» و «امكان مینا» و دست كم گرفتن ویژگیهای كارگردانی فیلمهایی مثل «نفس» و «بادیگارد» از دید اعضایش خیلی عجیب نیست. همینطور درك نكردن دستاوردهای «اژدها وارد میشود» كه نادیده گرفتنش در بخشهای اصلی جشنواره امسال به این زودیها از یاد كسی نمیرود.
جای خالی سینماگرهای معتبر و صاحب سلیقه و البته بهروز در چنین هیئت داورانی را منتقدان باسابقه سینمای ایران میتوانستند پر كنند كه معمولا زیاد محبوب مدیران و تصمیمگیرندگان سینمایی نیستند و از دید آنها شاید حتی چهرههای شناختهشدهای هم به حساب نیایند. اگر اتفاق خوبی كه در سالهای گذشته با حضور هوشنگ گلمكانی یا جواد طوسی در هیئت داوران افتاد، امسال هم تكرار میشد و نوبت به دیگر منتقدان و صاحبنظران سینمای ایران میرسید، هم وزن و اعتبار هیئت داوران جبران میشد و هم احتمال نادیدهگرفتن ایدههای ساختارشكن و فیلمهای ضدجریان پایین میآمد. اما منتقدانی مثل احمد طالبینژاد، مجید اسلامی یا حتی چهرههای جوانتری مثل امیر پوریا و نیما حسنینسب و آرش خوشخو و حسین معززینیا معمولا از دید مدیران سینمایی چهرههای قابل توجهی برای حضور در تركیب هیئت داوران جشنواره فجر به حساب نمیآیند. از دید آنها حتی ایرج كریمی هم بیشتر به خاطر سابقه نحیف فیلمسازیاش مورد توجه قرار میگیرد و عكسش روی پوستر بخش هنر و تجربه میرود؛ نه به خاطر كارنامه قابل اعتنایش در نقد و تحلیل فیلمها و سابقه پربار مطبوعاتیاش.