آیسینما: برنامه شب گذشته «هفت» آخرین قسمت از این برنامه در سال 1394 بود که در آن وضعیت فروش امسال به طور مختصر بررسی شد، اما مهمترین بحثهای این برنامه به بررسی نقش بازیگران و کارگردانان در سینما و همچنین وضعیت گروه «هنر و تجربه» اختصاص داشت. البته آخرین برنامه امسال «هفت» بدون میز نقد و حضور مسعود فراستی روی آنتن رفت.
بهروز افخمی در ابتدای برنامه «هفت» جشنواره فیلم فجر را غافلگیرکننده خواند که میتواند بر فروش سال 95 تاثیرگذار باشد. به گفته او فیلمها از کیفیت خوبی برخوردار بودند که به این ترتیب فیلمهای سال 95 پرمحتواتر خواهند بود.
در این برنامه ده فیلم پرفروش سال 94 اینطور اعلام شدند: «محمد رسول الله، نهنگ عنبر، ایران برگر، شاهزاده روم، در مدت معلوم، گینس، رخ دیوانه، دوران عاشقی، عصر یخبندان، استراحت مطلق» با توجه به این فهرست، از میان 10 فیلم پرفروش سینمای ایران در سال گذشته، 5 فیلم کمدی و یک فیلم انیمیشن بوده است.
اولین مهمانان این برنامه، رامبد جوان و آتیلا پسیانی به عنوان دو بازیگر-کارگردان بودند که در کنار رسول صدرعاملی و بهروز افخمی قرار بود با بررسی جزئیات فروش سال 1394 ، درباره فروش در این سال و تاثیر سینمای کمدی بر آن بحث کنند، اما این بحث بیشتر به بررسی نقش کارگردانان یا بازیگران ضعیف در سینمای ایران منتهی شد.
هم بازیگر بد داریم، هم کارگردان بد!
با اشاره رسول صدرعاملی به اینکه رامبد جوان و رضا عطاران از جمله هنرمندانی هستند که مردم آنها را دوست دارند و سینمای کمدی به آنها محدود است، بهروز افخمی از رامبد جوان پرسید چرا با وجود اینکه آثار کمدی به خوبی مورد استقبال قرار میگیرند به سراغ ساخت یک اثر جدی رفته است؟ که جوان نیز اینطور پاسخ داد: «من دو سال در برنامه «خندوانه» مردم را خنداندم و خندیدم که واقعا هم تاثیرات فوقالعاده از آن گرفتم. ولی واقعیت این است به عنوان یک انسان که قطعا هر دو زاویه جدی و خشن و پیچیده بودن و هم زاویه طنز و خنده را دارد، دوست داشتم یعد از این مدت خندیدن، یک فیلم جدی مثل «نگار» بسازم، فیلمم حتما قهرمان دارد. شک نکنید. اصلا براساس خیلی از این حرفها این فیلم را ساختم.»
در ادامه صدرعاملی از آتیلا پسیانی درباره این موضوع که چرا بازیگران این سالها یا بیحال بازی میکنند یا در حال داد کشیدن هستند پرسید که پسیانی نیز اینطور توضیح داد: «این بحران از سینما شروع نشده است، بلکه از تلویزیون بوده وقتی یک حالت بی حسی در بازیگران به وجود آمد که دیگر بازگشت به درون نداشتند و همه چیز به طور مضحکی در سطح خلاصه شد. الان بازیگری به چند چیز خلاصه شده، یک چهره خوبی داشته باشد، دو حافظه داشته باشد که بتواند دیالوگها را حفظ کند و سه پررو باشد که از لنز نترسد!»
همچنین صدرعاملی، یادی از بازی خسرو شکیبایی کرد که با تمام وجود به ایفای نقش میپرداخت و به این ترتیب در میان بهترین بازیگران حال حاضر سینمای ایران به نامهایی چون بهرام رادان، پیمان معادی، پرویز پرستویی و نوید محمدزاده اشاره شد. پسیانی نیز این بحث را ادامه داد. به گفته او، اولین شرط بازیگری خوب شنیدن است: «اکثر بازیگران ما شنوندگان خوبی در بازیگری نیستند. در اغلب موارد معلوم است در دیالوگ با بازیگر روبروی خود، به دیالوگ بعدی خود میاندیشد تا به یاد بیاورد و این کاملا مشخص است. مرحوم خسرو شکیبایی این توانایی شنیدن را خیلی خوب بلد بود.»
جوان نیز با اشاره به اینکه اصولا هرچیزی به عنوان یک محصول تولید میشود، درباره وضعیت سینمای ایران گفت: «مخصوصا یک محصول فرهنگی قطعا به نوع زندگی کردنمان مرتبط است. اصولا کمتر شادیم، کمتر مسئولیم، کمتر دنیا را دوست داریم و شور زندگی داریم، لذا این سینماگران یا کارگردانانی که شور زندگیشان کمتر شده چطور میتوانند محصولی را تولید کنند که تاثیر مطلوب بر زندگیشان بگذارد؟ متاسفانه به همین دلیل وضعیت سینمای ایران اینگونه است. این تحلیل من است و باید عمیقتر نگاه کرد. ما تلخ و بیمسئولیت زندگی میکنیم، لذا اوضاع خرابتر از این است که تنها یک فیلم بد ساخته شود. اگر بتوانیم اول فکر و ذهن و قلبمان را نجات دهیم، آنگاه تماشاگر را نیز همراه و راضی خواهیم کرد. یادمان نرود یک روزی سینما چیزی را به تصویر میکشید که مردم آن را بیرون و در زندگی خود نمیتوانستند بیابند و لذت میبردند. آرمانهایشان را در سینما پیدا میکردند. ما این جنس کارها را دیگر نمیسازیم.»
در ادامه، پسیانی نیز با نبود مسئولیتپذیری در سینما مخالف کرد: «به نظر من امروز مسئولیت در سینمای ایران به فرد تقلیل مییابد. یعنی افراد تنها مسئولیت بازی و نقش خود را قبول میکنند و مسئولیت فیلم و محصولی که تولید میشود را کمتر دارند. این مشکل هم نه تنها در سینما، در جامعه هم تجلی دارد. درواقع مشکل این است که اساسا به جای آنکه به روز باشیم، درگیر روزمرهایم.»
پسیانی در بخش دیگری از صحبتهایش کارگردانانی که لحن ندارند را با پلیس راهنمایی و رانندگی مقایسه کرد: « بسیاری از کارگردانان ما مثل پلیس راهنمایی رانندگی عمل میکنند. تو وایستا، تو برو و... . اینکه کارگردانی نیست. طراحی و ترتیب میزانس تعیین می کنند فقط. کارگردان و فیلمنامه باید لحن داشته باشند.»
در ادامه بهروز افخمی به ضعف بازیگری اشاره کرد و گفت گاهی کارگردانان برای انتخاب بازیگر با مشکل روبرو هستند و خطاب به رامبد جوان پرسید نظرت چیست که تمرکز برنامه سال آینده را روی ضعف بازیگر بگذاریم؟ که جوان نیز در پاسخ گفت: «من از بازیگران دفاع میکنم. اما معتقدم الان بازیگر بد خیلی داریم، ولی به همان نسبت هم کارگردان بد داریم.»
افخمی نیز در ادامه با اشاره به اینکه اتفاقا بازیگر خوب و متوسط در سینما کم نداریم، اما بازیگر بزرگ کم و نادر است، گفت: «بازیگر بزرگ یعنی کسی که حتی اگر مقدور باشد تهیهکننده میشود، تیم را پیدا میکند و خود زمینهساز تولید میشود. گاهی یک بازیگر بزرگ میتواند یک فیلم را نجات دهد. من همیشه از بازیگری بدم میآمد و فقط به کارگردانی میاندیشیدم. اما امروز به این نتیجه رسیدم کارگردانی که بازیگر باشد به خوبی میتواند بازیگران را درک و هماهنگ کند. من نمیتوانم بازیگری کنم، اما میدانم بازیگری چقدر مهم است.»
پسیانی نیز پس از صحبتهای افخمی به خاطرهای درباره یکی از بازیگران اشاره کرد: «یکی از بازیگران در یکی از پروژهها به من میگفت من اساسا برای بازی در فیلم، فیلمنامه را نمیخوانم! من تعجب کردم که یعنی چی؟ واقعا نمیخوانی؟ چرا؟ جواب داد که من را قبول دارند و هرچه بگویم میپذیرند! یعنی یکجور تفرعون در کلام داشت. من گفتم خب فیلمنامه تنها لولایی است که همه ما از کارگردان تا بازیگر تا گریمور و ... را دور هم جمع میکند. مگر میشود بدون دانستن از ماجرای چیزی که میخواهیم بسازیم، دور هم جمع شد؟»
سینمای ایران با عدم نمایش فیلم خارجی خودزنی میکند!
اما ادامه این برنامه به بحث درباره گروه «هنر و تجربه» با حضور امیرحسین علمالهدی دبیر شورای سیاست گذاری این گروه سینمایی و علی معلم اختصاص داشت، معلم با اشاره به اینکه از مبدعان و مدافعان اولیه گروه «هنر و تجربه» بوده و هست، در اینباره گفت: «اما بهتر بود این فیلمها با شناسنامه برای مردم تعریف میشد. یعنی بداند برای چه به سینما میرود و قرار است چه فیلمی ببیند. کذب است اگر به او نگوییم با چه چیزی روبرو خواهد بود. این بخش هم مثل همه چیز در ایران وقتی دری باز میشود، کسانی که نباید در آن تو بروند، میروند، برخی فیلمها نابجا به آن وارد میشوند.»
به گفته او، اساسا برخی از این فیلم ها تجربی نیستند: «ما نمی توانیم هرچیزی که در برقراری ارتباط ناموفق بود را هنر و تجربه بنامیم. مثل فیلمی که در جشنواره امثال با موبایل گرفته شد. فیلم در مرحله اول باید مخاطب داشته باشد. حالا ممکن است این مخاطب محدود باشد یا گسترده، ایرادی ندارد. اما باید در برقراری ارتباط با مخاطب خود موفق باشد. فیلمهایی مانند «ماهی و گربه» یا «گاو خونی» نمونههای موفق سینمای هنر و تجربه هستند.»
علمالهدی نیز در ادامه رونق گروه سینمایی «هنر و تجربه» را وابسته به رونق کلی سینمای ایران دانست: «نمیشود سینمای ایران رونق نداشته باشد، ولی انتظار داشت گروه هنر و تجربه به لحاظ آماری و کمّی رونق یابد. ظرفیت کلی فروش سینمای هنر و تجربه در سال 5 میلیارد تومان است که ما امسال نزدیک به 3 میلیارد تومان فروش در این گروه داشتیم.»
از نظر علی معلم، اگر آدرس غلط به سینماگران بدهیم، نتیجه این میشود که تعداد فیلمهای «هنر و تجربه» تولید شده در سال بیشتر از فیلمهای جریان اصلی سینمای ایران میشود: «وقتی خرمن سینمای هنر و تجربه را خیلی باد میدهید، در نتیجه سینمای جریان اصلی دیگر کلاسی ندارد و هنر و تجربه باکلاسی میشود.» البته به گفته علمالهدی در 19 ماه گذشته 220 فیلم نیز در این گروه رد شده است!
در ادامه این بحث معلم، یکی از دلایل رونق نداشتن سینمای ایران را وجود 250 سالن در کشور دانست و گفت با اضافه شدن 50 سالن فروش فیلمهای ایرانی سه برابر میشود، اما علمالهدی با این موضوع مخالفت کرد و گفت: «ما در سال 1384، شانزده میلیون نفر بیننده سینما داشتهایم. از این سال به بعد نهضت پردیسسازی راه افتاد و در تهران تعداد سالنها به 60 سالن رسید، اما تعداد بینندههای ما به 12 و نیم میلیون نفر رسید! در این ده سال، ده سالن بزرگ سینمایی به ظرفیت اکران سینمای ایران افزوده شد، اما میزان مخاطبی که به سینما میرود تغییری نکرد. این یعنی مخاطب ما دارد توزیع میشود، تکثیر نمیشود! سینمای ایران راهی ندارد اگر میخواهد به بالای 20 میلیون مخاطب برسد باید فیلم خارجی بیاید والا همین وضع ادامه خواهد داشت و 12 میلیون تماشاگر ما میشود 13 میلیون!»
به گفته علمالهدی، سینمای ایران با عدم نمایش فیلم خارجی دارد خودزنی می کند: « از 1180 شهر ما تنها 62 شهر سینما دارند، 35 میلیون شهرنشین ما دسترسی به سینما ندارد، اغلب سینماهای ما برای دهه 60 است. بعد میگوییم چرا کسی سینما نمی رود؟ سالنسازی کار دولت نیست. باید با توسعه صنعت سینما، بخش خصوصی را وارد کرد. همین الان از پردیس کورش فیلم خارجیاش را بردارید ببینید صدایشان درمیآید یا خیر؟»
در ادامه این بحث تماس تلفنی با جبار آذین به عنوان منتقد برقرار شد که صدای او به درستی در استودیو پخش نمیشد، اما آذین حجتالله ایوبی را فاقد سواد سینمایی و تشکیل گروه «هنر و تجربه» را اقدامی غیرکارشناسانه دانست که افخمی نیز به این سخنان واکنش نشان داد و گفت: «این تعابیر به نظرم بیش از هرچیز دلبخواهی و غیرمعنادار است و بیشتر به یک بیانیه میماند که ایشان قرائت کردند که به نظرم اصلا بد نیست که «هنر و تجربه» بستر کوچکی برای نمایش آثار تجربی از هنرمندان جوان باشد.» در ادامه برنامه دیگر با این منتقد تماس گرفته نشد.
رامبد جوان نیز تماشای فیلمهای «هنر و تجربه» را لذتبخش دانست: «این فیلمها هیچگاه امکان نمایش روی پرده را نداشتند و حالا تماشای آنها روی پرده خیلی خوب و لذتبخش است، من جز طرفداران تصمیمگیری و جریانسازی این گروه هستم.»
البته در ادامه علی معلم که انتقاداتی نسبت به گروه سینمایی «هنر و تجربه» داشت گفت: «امروز جداسازی، منطقی کردن و اصلاح روند در گروه «هنر و تجربه» ضروری است. تفکیک خودپسندی در تولیدات این گروه ضروری است. تجربه تا یک جایی. ما تا ابد که نمیتوانیم تجربه کنیم در این مملکت. 30 سال است که داریم تجربه میکنیم. فیلمهای کوتاه و .... چه جایی در هنر و تجربه دارند؟ یک تعریف دقیقی از این گروه وجود ندارد.»
او همچنین در پایان با اشاره به جشنواره جهانی فجر گفت: «من با دیدگاه میرکریمی درخصوص تعریف جشنواره بین المللی خیلی موافقم. دقیقا تعریف درستی است. یک جشنواره جهانی مطابق اصول جهانی است. اما جشنواره داخلی، نمایشگاه بهاره است؟ خرده فروشی است؟ عمده فروشی است؟ چیست؟»
در آخرین برنامه «هفت» در سال 94 مسعود فراستی حضور نداشت و این برنامه بدون میز نقد روی آنتن رفت.
9413