آیدا تدین- آیسینما: دیوارهای دفتر فیلمسازی ریچارد لینکلیتر در آستین تگزاس به دفتر خاطرات یک عشق سینمای پرشور و شوق شبیه است. صدها پوستر قدیمی فیلم در هر اتاق آن به دیوار چسبانده شده؛ از «ساعت» با بازی جودی گارلند و «دسته جداافتادهها» ساخته ژان لوک گدار گرفته تا فیلم موزیکال «بابا لنگ دراز» به کارگردانی فرد آستر، فیلم شاهکار «بزرگتر از زندگی» که در سال 1956 روی پرده رفت اما در گیشه شکست خورد و همچنین «سگهای پوشالی».
لینکلیتر کارگردان کلاسیکهای مدرنی مانند «گیج و گول» (Dazed and Confused)، «پسرانگی» و «قبل از غروب» در اینباره میگوید: «این تازه یک چشمه از کلکسیون من است. هر وقت به پاریس سفر میکردم، یکراست میرفتم مغازه پوسترفروشی. الان دیگر میتوانید در بیشتر مواقع آنلاین خرید کنید.»
«هر کی یه چیزی میخواد!» (Everybody Wants Some!) جدیدترین فیلم لینکلیتر شبیه غزلی است که در سوگ دورانی قدیمی سروده شده است. این کمدی حدودا دو ساعته اولینبار در جشنواره «جنوب از جنوب شرقی» روی پرده رفت و مراسم فرش قرمز آن روز اول آوریل توسط کمپانی «پارامونت پیکچرز» برگزار شد. ساخته جدید لینکلیتر که از جمعه آینده (هشتم آوریل) در سینماهای امریکای شمالی اکران عمومی خواهد شد، ماجراهای ورود یک بازیکن بیسبال سال اولی به کالج را دنبال میکند. داستان فیلم در سالهای دهه 1980 میگذرد و نام شخصیت اصلی آن جیک (با بازی بلیک جنر) است.
کارگردان 55 ساله این فیلم را براساس دوران نوجوانی خودش ساخته است. انتخاب تایلر هوکلین، رایان گوزمن، وایات راسل و آستین آملیو به عنوان بازیگران مرد نقش اصلی فیلم باعث بالا رفتن هزینههای تهیه و تولید این پروژه مستقل شد، تا این که یکی از شرکتهای فیلمسازی که زیرمجموعه کمپانی «آناپورنا» محسوب میشود، حاضر میشود 10 میلیون دلار روی این فیلم سرمایهگذاری کند.
لینکلیتر در گفتوگوی اخیر خود با ورایتی درباره فیلم جدیدش، پروژه بعدیاش و این که چرا این روزها فیلم ساختن درباره مردم عادی سختتر از گذشته است حرف زده است.
- بارها خواندهام که این فیلم در حکم دنبالهای معنوی برای «گیج و گول» است. منظورتان از این اصطلاح چیست؟
این فیلم دنباله نیست. هیچ یک از شخصیتهای فیلم قبلی حضور ندارند و حتی نامگذاری مشابه هم وجود ندارد. خودم شروع کردم از فیلم با عبارت دنباله «معنوی» یاد کردن، اما الان حتی نمیدانم «معنوی» واژه درستی برای توصیفش باشد یا نه. بیشتر برایم در حکم یک جور راهنمایی در مورد ماجرای فیلم بود، چون داستان «گیج و گول» در دبیرستان اتفاق میافتاد و داستان این یکی در کالج رخ میدهد. اما از لحاظ فنی اگر بخواهیم بحث کنیم و اگر فکرتان رفته سمت میچ شخصیت نوجوان «گیج و گول» (با بازی وایلی ویگینز)، الان باید چهار سال از زمان اتفاقات آن فیلم گذشته باشد. اگر چهار سال بعد دنبالهای برایش ساخته بودم، استفاده از وایلی در آن فیلم منطقی بود.
- اصلا هیچوقت به ساخت یک دنباله واقعی برای «گیج و گول» فکر کردید؟
نه. من از سال 2002 ذهنم درگیر ساخت این فیلم بوده. کمی زمان برد. نسبت به کالج کمتر از دبیرستان درگیر تضاد بودم. پشت سرگذاشتن دوره دبیرستان نیازمند یک جور استحاله است. در کالج دیگر به بلوغ رسیدهاید و وارد سن اکتشاف شدهاید.
- اولین نسخه فیلمنامه را کی نوشتید؟
یک وقتی در اواسط دهه 2000، احتمالا سال 2005 بود. سرگرم ساخت فیلمهای دیگری بودم اما مدام فکر ساخت این فیلم ذهنم را قلقلک میداد. تا این که دیگر نتوانستم در برابرش مقاومت کنم. اولین نسخه فیلمنامه کل سال اول ورود به کالج را پوشش میداد. اما عملا ساخت همچون فیلمی نشدنی به نظر میرسید، در نتیجه زمان رخدادهای فیلم را تا یک هفته قبل از شروع کلاسها در کالج به عقب بردم و مجبور شدم بعضی چیزها مثل چالش با استاد لجدرآر را از داستان حذف کنم. حالا با یک فیلم کالجمحور اما بدون کالج طرفایم. دوران کالج برای من مترادف با رفاقت و همدلی است.
- برای تامین هزینههای فیلم به مشکل برخوردید؟
آره. یکبار در سال 2009 امتحان کردم. اما در واقع هیچوقت شروعی در کار نبود. به طرز شگفتانگیزی کار سختی در پیش داشتم، حتی با وجود این که موقع حرف زدن از پروژه، پای «گیج و گول» را هم وسط کشیده بودم. نقش بزرگسال نداشتم چون این فیلم اصلا دنباله محسوب نمیشود. قرار بود یک مشت جوان کمسنوسال در فیلم حضور داشته باشند و معنایش این است که به طرز اجتنابناپذیری با محدودیت بازیگر ستاره در آن سن و سال مواجهید. تنها زمانی که موضوع را با مگان الیسون مطرح کردم، پروژه تکانی خورد. او کاملا استقبال کرد و گفت: «خیلی بامزهست.» من هم در جوابش گفتم: «آره، همیشه بوده.» از آن زمان با هدف سرمایهگذرای کمپانی پارامونت فیلمنامه را بازنویسی کردم.
- بلیک جنر بازیگر نقش اصلیتان قبلا در سریال «Glee» بازی کرده. آن برنامه را دیده بودید؟
نه. هنوز هم ندیدهام. خیلی در موردش شنیده بودم. اما واقعا فرصتش پیش نیامد. من دلم میخواست همه بازیگرها واقعا در قالب نقششان فرو بروند. به همین خاطر، روند انتخاب بازیگر بیش از حد طول کشید.
- بعد همه بازیگرها برای چند هفته راهی مزرعه شما شدند؟
یک باغچه کوچک است. نمیدانم اصلا بدون اسب و گاو میشود اسمش را مزرعه گذاشت یا نه. اما چند تا الاغ مینیاتوری دارم، یک خوک، چند تایی هم مرغ و طاووس.
- چطوری آنها را برای ورود به دهه 1980 آماده کردید؟
خیلی چیزها نشانشان دادم تا با حال و هوای آن دوران مانوس بشوند؛ مثل کمدی مسحورکننده «جدا شدن» (Breaking Away) ساخته پیتر ییتس یا «خانه حیوانات» جان لندیس را. کلاسهای رقص دیسکو داشتیم. قبل از شروع ساخت فیلم، خودم هم نمیدانستم دقیقا نسبت به آن دوران چه احساسی دارم. اما یک جایی سر کلاسهای رقص در دیسکو بود که فهمیدم مردم دیگر واقعا شبیه آن دوران نمیرقصند. آن زمان برای کالج رفتن دوران خیلی خوبی بود. هنوز ریگان به ریاست جمهوری نرسیده بود و ایدز شایع نشده بود.
- از آنجایی که در دهه 80 موبایلی وجود نداشت، بهشان اجازه میدادید گوشیهاشان را چک کنند؟
لعنتی، معلوم است که نه. هیچکس اجازه نداشت در آن چند هفته با خودش موبایل بیاورد.
- آهنگهای فیلم همانهایی هستند که خودتان واقعا گوش میکردید؟
آهنگهایی بودند که یا دوستشان داشتم یا تحسینشان میکردم. بودجه فیلم محدود بود در نتیجه نمیتوانستیم از آهنگ مایکل جکسون استفاده کنیم و به جایش امکان استفاده از کارهای جرمین جکسون را داشتیم. «بیا جدی بشویم» (Let’s Get Serios) واقعا آهنگ فوقالعادهایست.
- الان مشغول نوشتن چه چیزی هستید؟
پروژههایی زیادی دارم اما مطمئن نیستم. سر مسئله انتخاب بازیگرها کمی به مشکل برخوردهام. هر وقت بودجه فیلم بالا میرود، انگار همه چیز دود میشود و میرود هوا. مهم نیست چه فیلمهایی ساختهاید، استودیوها 30 میلیون دلار را دو دستی تقدیمتان نمیکنند. فیلم ساختن درباره انسانها، درباره آدمهای واقعی کار سختی است. همیشه سخت بوده و چالشهای خودش را داشته.
- حتی با وجود این که فیلم موفقی مانند «پسرانگی» را ساختهاید؟
این فیلم در ادامه ماجراهای «پسرانگی» است. فیلم دقیقا از جایی شروع میشود که «پسرانگی» تمام میشود. فیلم ماجراهایی را که بعد از ورود میسن به کالج رخ میدهد به تصویر میکشد. فقط شخصیت اصلی فیلم یک فرد کاملا متفاوت است. چند شب پیش با الار (کولترین، بازیگر نقش میسن در فیلم «پسرانگی») حرف میزدم. فیلم را تماشا کرده و خیلی از آن خوشش آمده. فیلم دیگری هست که امیدوارم یک روز بسازمش. این فیلم هم از جایی شروع میشود که قهرمانش وارد کالج میشود و با دختری آشنا میشود. به همین خاطر هم به الار میگفتم که تو وجه مثبت و فرشتهوار شخصیت من هستی. الار، کودک «پسرانگی»، بعد از پشت سر گذاشتن مسیری طولانی بالاخره موفق شد خودِ واقعی من را به نمایش بگذارد.
9414