پرویز پرستویی که برای بازی در نقش حاج حیدر فیلم «بادیگارد» سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول جشنواره سی و چهارم را به دست آورده در تازهترین گفتوگوی خود که در همشهری جوان منتشر شده، حرفهای جالبی درباره حاشیههای اطرافش زده؛ او باز هم به افخمی و فراستی تاخته، از این که چرا کمدی بازی نمیکند گفته، از مصائب بازیگری و آسیبهایی که دیده، از سیمرغ مصلحتی، از پیشنهاد مهران مدیری برای بازی در «مرد هزار چهره»، از علت ورود به مقوله تهیهکنندگی و...
ادامه دلخوریاش از بهروز افخمی
توضیح: بهروز افخمی در یادداشتی به کارنامه پرویز پرستویی و بازیاش در نقش حاج کاظم ایراداتی وارد کرده بود و گفته بود پرستویی باید این نقش را کمدی بازی میکرد.
- میگویم بهروز افخمی کارگردان متوسطی است. چون آدمی که خودش کارگردان است باید بفهمد که منِ پرویز پرستویی اگر این فیلم را کمدی بازي میکردم چطور میشد. باعث تاسف است که یک نفر خودش را کارگردان بهنامی میداند و میگوید آژانس شیشهای باید شادتر اجرا میشد. کجای کار را باید شاد اجرا میکردم؟ آنجایی که مردم را توی شیشه میکند؟ آنجایی که ترکش به شاهرگ حیاتیاش میرسد؟ کجا باید شاد میشد؟ حالا بگوییم کارگردان متوجه نبود، منِ بازیگر که میفهمم. یا من متوجه نبودم، کارگردان که میفهمد!
- خب من اگر قرار بود آژانس شیشهای را شادتر اجرا بکنم، کاری برایم نداشت. من در مومیایی3، مرد عوض، آدم برفی، مارمولک، شوخی و... هم بازي کردهام دیگر. پس میتوانم کمدی کار کنم. ایشان فرزند صبح را ساختند و ما هم فهمیدیم کمدی چیست!
- یک سال قرار بود از آژانس شيشه اي در همدان تقدیر شود. من هم که خودم همدانی هستم رفتم داخل شهر و متوجه شدم فیلم اکران شده. وارد سالن شدم دیدم یک نفر به سختی عصا زنان به سمتم میآید. همدیگر را بغل کردیم و گریه کردیم. ملت فکر میکردند ما فامیل هستیم و حالا بعد از چند سال به هم رسیدهایم. بهش گفتم اخوی چرا خرابمان کردی؟ گفت من عباسم. اسمم فرق میکند ولی عین عباس ترکش در بدنم است و باید بروم خارج از کشور درمان شوم ولی من را نمیفرستند. سالها است با دارو زندهام و صبح که از خانه بیرون میآیم خانوادهام نمیدانند که بر میگردم یا نه. گفت یک هفته است فیلم اکران شده و من هر روز صبح میآیم سینما تا آخر شب از سینما بیرون نمیروم. مدیر سینما هم لطف میکند و من را بیرون نمیکند. این اتفاق موجب شده که نیازی نباشد داروهایم را بخورم. قابل توجه آقای افخمی. کجای کار باید کمدی باشد؟ بعد تو داری در جشنوارهی 94 نقب میزنی به بیست سال پیش که من اشتباه بازی کردم؟ آقای افخمی !شما که انقدر طنازی و بدترین بازی را در تلویزیون میکنی کجا توانستهای تماشاچی را بخندانی؟ کدام فیلم طنز را داشتهای ؟ من می گویم فرزند صبح ؛ چون یک کار طنز خوب بود و واقعا تماشاچی همه آن هو کردند! تا به حال نشده بدترین کارها را هم تماشاگران تا این حد هو کنند.
چرا کمدی بازی نمی کند؟
توضیح: پرویز پرستویی که آثار کمدی موفقی چون «لیلی با من است»، «مارمولک»، «مرد عوضی» و «عزیزم من کوک نیستم» را بازی کرده سالهاست فیلم کمدی بازی نکرده، او میگوید پیشنهاد زیاد داشته اما هیچ کدام به دلش نشسته اند.
-من و آقای نوروزبیگی تصمیم گرفتیم بر اساس طرح سیروس همتی، فیلم «طبقه حساس» را بسازیم. ایده یک خطی را داشتیم؛ همین که فردی یک قبر بخرد برای خودش و زنش وبعد آن ماجراها. خب تا اینجایش لطیفه قشنگی است. ولی بعدش چی؟ تا کجا میخواهیم ادامه بدهیم؟ ما این موضوع را سه بار با آقای كمال تبریزی مطرح کردیم. آقای تبریزی موافقت کردند و آقای پيمان قاسم خانی فیلمنامه را نوشتند. وقتی متن نوشته شد، گفتم نمیتوانم آن را بازی کنم. حس خوبی به بازی در این فیلم نداشتم. یا مهران مدیری برای سریال مرد هزار چهره به من پیشنهاد بازی داد، برای بازی در نقشی که آقای خمسه آن را بازی کرد. با ایشان حرف زدم و گفتم، ببین، من کار شما را تماشا میکنم و لذت میبرم ولی اگر در تیم شما بازی کنم یا تافته جدا بافته هستم یا باید مثل آن تیم بشوم. در واقع ساز ناکوک میشوم.
- چرا وارد کار کمدی نمیشوم؟ بله به من پیشنهاد شده اما کدام کارهای کمدی؟ من اعتقادی دارم و آن این است که با هم بخندیم نه به هم. اگر قرار است بخندیم درست بخندیم نه به شلنگ تخته کردن. عدهای از سینماگران برای رسیدن به پول بیشتر، دوتا هنرپیشه چهره تلویزیونی را با چند هنرپیشه سینمایی میکس کردند. موضوعات هم همان موضوع های تلویزیونی بود، خب من باید این نقش ها را قبول می کردم؟ برای چه کسانی داریم اینکار را انجام میدهیم؟ برای ملت ایران؟ حتی مدتی به من می گفتند کار کمدی جواب میدهد ولی مخالفت میکردم. گاهی شاید یک ملودرام آدم را بیشتر تخلیه کند و بغضش بترکد. البته این نظر من است و شاید منطقی و درست نباشد
پاسخ به این انتقاد که چرا همیشه در نقشهایی که بازی کرده بغض و گریه وجود دارد
- من اصلا دلم نمیخواهد گریه کنم. بالاخره برای من هم به عنوان بازیگر جذاب نیست که دائم در هر فیلمی گریه کنم. اگر نقدی راجع به این شده، من میپذیرم. اما من مرده شور نیستم. اینطور نیست که به من گفته باشند گریه کن و من گریه کنم. موقعیت آن آدم ایجاب میکرده. در پاداش سکوت هم همین بوده. توی مارمولک هم بغض دارم. در لیلی با من است هم با اینکه کمدی است اما من باز بغض دارم. بغضش برای چیز دیگری است. ولی در مجموع باید بگویم که اینجوری نبوده که اصرار داشته باشم این اتفاق حتما بیفتد.
داستان ادامه دار آسیب دیدگیهای جسمی در بادیگارد
- دستم قبل از فیلمبرداری «بادیگارد» شکست و احساس کردم شاید نتوانم آن صحنهها را درست بازي كنم یا مطلوب حاتمي كيا فراهم نشود. دستم كه شکست شب آن را بیمارستان جراحی کردم و گچ گرفتم و صبح رفتم دفتر از آقاي حاتمي كيا عذرخواهی کردم و گفتم اگر اجازه بدهی من نباشم و کس دیگری را که در ذهنت است انتخاب کن. نه به این دلیل که پس بزنم اما خب طبیعی است که شش ماه درمان دستم طول مي كشيد. بعد گفتم می توانیم صبر کنیم و فیلمبرداری را عقب بیاندازیم؟ حاتمی کیا دوست دارد همه کارها را پشت سر هم و منظم انجام دهد و اهل رج زدن نیست مگر شرایطی پیش بیاد که مجبور به اين كار شود. خب من هم گفتم که واقعا حالا که نمیتوانم ادامه بدهم ،ناراحت نمیشوم کس دیگری جایم بیاید، من دوست نداشتم حاتمي كيا ته دلش چرکین باشد که روی پرستویی حساب کرده بودم و حالا یک دست ندارد! در فیلم چون هم موتورسواری داشت هم درگیری ،شما نمیدانید چقدر اذیت شدم. دستم درد داشت و فنونی که اجرا کردم واقعا جدی بود و ما برایش کاملا کار کرده بودیم. فيلم به لحاظ فیزیکی خیلی انرژی می برد. در یکی دو صحنه قرار بود بدل داشته باشم اما دیدم حیف است براي همين بعد از اینکه گچ دستم را باز کردم صحنه را گرفتیم و دنده ام آسیب دید. کار اکشن بود و این خطرات را واقعا داشت ولي وقتی آدم فیلمنامه را میخواند خودش میداند چه تواناییهایی را دارد.
برای پرستویی سه دهه بازیگری چه سختیهایی داشته است؟
- من اصلا در زندگی نبودم . بچه اولم كه سال 63 به دنیا آمد من کرخه بودم و داشتم فیلم پیشتازان فتح را بازی میکردم. سال 66 هم که آن یکی پسرم به دنیا آمد در کویرهای گرمسار با خسرو شکیبایی شکار را کار میکردیم. بعدها باز هم درگیر کار بودیم که دیدم بچه ام راه میرود و اصلا متوجه نشدم کی راه افتاد. بعد دیدم حرف میزند ... خب من این ها را ندیدم و بچهام حق دارد یقه مرا بگیرد. همسرم حق دارد از من مكدر باشد. به لحاظ مسائل مالی و اقتصادی شاید برایشان کم نگذاشته باشم اما همه چیز این نیست و من آدم خانه نیستم. از آن طرف كار ما خطرات خاص خود را دارد و اگر بخواهم در سينما درصد جانبازی بگیرم حتما به من تعلق میگیرد. کتفم شکسته، دندهام شکسته،دندان و دستم شکسته و قلبم را بالون گذاشتم و همه به خاطر کارها بوده. خب کی میتواند اینطور باشد؟ یک بار سر فيلم «آژانس شيشه ای» نصف بدنم فلج شد منتها اقای حاتمی کیا متوجه نشد . حبییب رضایی و بقیه میخواستند به زور آژانس بگیرند و من را به بیمارستان ببرند.
شایعه دادن سیمرغ مصلحتی جشنواره سی و چهارم به او به عنوان بهترین بازگر نقش اول مرد:
- بايد سعی کنیم نگاه مان را عوض کنیم، سعی کنیم کیفیت کارمان را بالا ببریم. نشود مثل آن روز که آقای قریبیان مصاحبه و بگوید قرار نبوده جايزه به عطاران برسد و به خاطر مسائل حاشيه اي فيلم عصباني هستم، سيمرغ به نويد محمد زاده داده نشد. من گفتم اگر قرار است کس دیگری سيمرغ بازيگري را بگیرد و میخواهید به خاطر جایزه ندادن به بادیگارد، سيمرغ را به من بدهید این کار را نکنید. من عذاب وجدان میگیرم. من با دو نفر از داوران صحبت کردم و گفتند هيچ مصلحتی در كار نبوده و به اتفاق آرا جايزه را به شما دادهايم.
عمدی بودن شباهت گریم حاج حیدر بادیگارد با سردار قاسم سلیمانی
- از ابتدا قرار نبود که من را شبيه سردار کنند. من به ایشان خیلی ارادت دارم و در تست گريم یکی دو نفر گفتند شبیه ایشان شده ام. ما هم گفتیم چه اشکالی دارد ، حس خوبی هم داشت. ولی از ابتدا حاتمی کیا قرار نبود که حيدر شبیه حاج قاسم سلیمانی شود.
پرستویی از کی، چرا و چگونه وارد تهیه کنندگی شد و در این مسیر چه چیزهایی تجریه کرد؟
- سر فیلم مومیایی 3 آقای محمد رضا هنرمند به من گفت چرا ما باید برای یک کار این قدر زحمت بکشیم و دیگری سود آن را ببرد؟ ما مرد عوضی را ساختهایم که کلی فروش کرده ولی سر خودمان بی کلاه مانده است. منِ کارگردان و تو بازیگر کننده های اصلی کار هستیم. در فیلم مومیایی 3 دستمزد نگیریم و در سود شریک باشیم. ما در این فیلم نه تنها دستمزد نگرفتیم بلکه یک مقدار پول هم از خودمان خرج کردیم تا به سرانجام برسد. تصور مان اما درست از آب در نیامد و پول خودم را هم نگرفتم. البته به سود می رسیدیم ولی یک دزد به ما زد و پول را برد!
- من و آقای نوروزبیگی برای فیلم سیزده 59 دستمزد نگرفتیم و اسپانسر جذب کردیم و فیلم اکران شد. هرچه از درآمد آن فیلم سرریز شد، برای ساخت فیلم خرس خرج کردیم که البته هنوز هم توقیف است. پس از آن با آقای فريدون حسن پور من و زیبا را ساختیم. احساسم این بود که فیلم یک عاشورایی مدرن می تواند باشد. کار را شروع کردیم ولی کسی که قرار بود سرمایه گذار و حامی کار باشد گم شد! اول کار هم به ما گفتند این آدم عاشق امام حسین (ع) است ولی دیگر هیچ وقت پیدا نشد. آنجا هم مجبور شدیم دوباره از جيب خودمان سرمایه بگذاریم. فیلم هم آنطور که باید موفق نبود. البته نمی خواهم کار کارگردان را زیر سوال ببرم.
- در شب، بیرون تهیه کننده صرف نبودم. کار براساس رفاقتی که داشتیم پیش رفت، من هم از طریق خانم گلستانی و آقای سجادی حسینی(کارگردان فیلم) با آن گروه آشنا شدم. تهیه کننده شدم تا فیلم مراحل کار را راحت تر طی بکند. در واقع یک جور کار اجرایی بود تا مالی. براساس شناختی که پیدا کرده بودم متوجه شدم آقای سجادی حسینی دوست دارد اولین فیلم بلندش را بسازد. از طرفی وقتی متن را خواندم و وارد کار شدم به عوان یک بازیگر خودم را تمام و کمال در اختیار کارگردان که کار اولش بود قرار دادم.
- با خانم سهیلا گلستانی و همسرشان (کاوه سجادی حسینی) آشنا بودم و می دانستم قرار است خانم گلستانی کارگردانی کند. چون فضای سینما را می شناختم و تجربه بیشتری داشتم، فکر کردم می توانم به او کمک کنم. نظرشان این بود که من حتما در این فیلم بازی کنم؛ اصلا خانم گلستانی داستان را براساس ویژگی های من و خانم معتمدآریا نوشته بود. با شناختی که از توان و انگیزه خانم گلستانی داشتم و در ضمن قرار بود در فیلم بازی کنم تصمیم گرفتم «دو» را هم خود تهیه کنم.
- شاید دیگر به صورت مستقیم (تهیه کنندگی)این اتفاق نیفتد. اگر کاری پیش بیاید که آن را چه از نظر قصه و چه بازی، دوست داشته باشم حتما کمک خواهم کرد. ولی به آن معنایی که بگوییم دوباره بخواهم تهیه کنندگی بکنم، بعید میدانم. من نه دفتری دارم نه جایی و مکانی و نه پشتوانه مالی آنچنانی. خب تهیه کننده تعریف مشخصی دارد، اگرچه الان تعریفش گم شده است. الان اکثر تهیه کنندگان باید یک پشتوانه و حامی مالی داشته باشند وگرنه کم سراغ داریم تهیه کنندهای که سرمایه فیلم را از جيب خودش تامین کند.
چه کسانی برای پرستویی نقش نوشته اند؟
- این اتفاق قبلا افتاده مثلا در فیلم مارمولک آقای منوچهر محمدی، قبل از اینکه کارگردان و فیلمنامه نویس وجود داشته باشد با من صحبت کرد و گفت اگر بازی می کنی بگویم نقش را برایت بنویسند. حالا اما از اول اینجوری نبود که بگویم من تهیه کننده می شوم و حامی پیدا می کنم و سرمایه جذب می کنم که آن متني که می خواهم را بنویسید. واقعا اینطور نبود چون می دانستم که تصمیم گرفته شده من بازی کنم و حالا می توان یک فضای خوب را فراهم کرد.
- در آژانس شیشه ای هم همین طور بود.آقای حاتمی کیا معتقد بود که اگر من این نقش را بازی کنم که هیچ وگرنه نقش حاج کاظم را به هنرپیشه دیگری نخواهد داد. در روبان قرمز هم و موج مرده هم اصلش بر همین بود. برای فیلم به نام پدر هم سراغ من آمد.آن موقع در بید مجنون بازی می کردم و یادم است که در کاخ سعدآباد چشم هایم بسته بود، آمد و گفت فکری دارم، بازی می کنی؟ دختری پایش روی مین می رود و بعد معلوم می شود که مین را خود پدر جا سازی کرده است. اصلا شگرد آقای حاتمی کیا این است که اتود دارد، بداهه و رو خوانی دارد و در کار همه چیز شکل می گیرد و همه می توانند نظرشان را بیان کنند.
لزوم وجود فیلمهای نفتی و دولتی
این بحث داغ دولتی و نفتی هم دیگر دارد بیداد میکند. همین اتفاق برای بادیگارد هم دارد میافتد. میخواهم از این آدمها یک سوال بکنم؛ حاضرید لیست بدهیم تا برای فیلم امکانات نظامی تهیه کنید؟ بادیگارد یعنی چه؟ بادیگارد، ماشین میخواهد، هلیکوپتر میخواهد، اسلحه و فشنگ میخواهد. کی اینها را دارد که به سازندگان فیلم بدهد؟ خب اینها لازمه كار است دیگر. نمیشود از بقالی بگیریم. که مثلا زنگ بزنی به سوپری محل و بگویی چهارتا ژ3 و فشنگ برای ما بیاور! الان در مورد شهرزاد هم یک زمزمههایی شنیده میشود که این سریال معلوم نیست بودجهاش از کجا آمده. خب به تو چه که بودجهش از کجاست؟ شما بنشین و کار را تماشا و قضاوت کن. سریال شهرزاد که من مبلغش هم بودم دارد متهم می شود به این که از کجا پول می گیرد.
نظرش در مورد هفت و مسعود فراستی
بعد از مراسم اسكار ديدم آقای فراستی گفت اسكار بيشتر حق خرس فيلم «از گور برخاسته» بود تا دی کاپریو! این آدم چه می گوید؟ آخر با سواد، با شعور این چه حرفی است؟ تو یک خرس را با بازيگر مقایسه می کنی؟ چرا؟ تو با آنجا هم کار داری؟ رسالت خودت می بيني كه پنبه خارجي ها را هم بزنی؟ آخر چيزی بگوييد که ما یاد بگیریم. پس چه كسي را قبول دارید شما؟ علي ملاقلی پور به افخمی و فراستی گفت یک ساعت درباره فیلمی که هیچ کس آن را ندیده حرف مي زنيد! من برای مدیر رسانه متاسفم. برای این برنامه ها پول هزینه می شود ولي بازخورد و اثرگذاری اش چيست؟ به نظرم باید این دو نفر یک هفت هم در هاليوود بسازند تا دی کاپریو چند چيز ياد بگيرد.
9411