سال ها قبل حاتمی کیا ماجرای ساخته شدن فیلم «آژانس شیشه ای» را روایت کرده بود. ماجرا هم از زمانی شروع شد که عزت الله ضرغامی شد معاون سینمایی مصطفی میرسلیم وزیر ارشاد دولت دوم سازندگی و اختلافات عمیق و شدیدی بین حاتمی کیا با او و دیگر مدیران سینمایی ایجاد شد، همان زمان حاتمی کیا سکه هایی که بابت تقدیر به او داده بودند را پس داد و پس از آن از سینما کناره گیری کرد و به کار در بازار و مسافر کشی روی آورد. درست در بحبوبه ای که دو فیلم «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» که هر دو در سال 74 ساخته شده بودند درجه نازل کیفی گرفتند تا کارگردان آن روزهای سینمای جنگ سرخورده شود و برای دو سال عطای فیلمسازی را به لقایش ببخشد. همان وقتی که خیلی ها معترض شدند چرا در فیلم «برج مینو» یک زن باید روی دکل دیدهبانی برود!
حاتمی کیا به روایت خودش که چند روزی است دوباره در رسانه ها دیده و شنیده می شود ماجرای ساخت آژانس شیشه ای را این گونه تعریف می کند: «در آن سالها عزتالله ضرغامی معاون سینمایی وزیر ارشاد بود و بین من و او مشکلی به وجود آمده بود. به همین دلیل من سه ماه سینما را ترک کردم و در مغازه پدرم مشغول به کار شدم. در این سه ماه فیلمنامه «آژانس شیشهای» را بدون آنکه امیدی به تولیدش داشته باشم نوشتم. وقتی که فیلمنامه «آژانس شیشهای» را مینوشتم، به هیچ عنوان امیدی به ساخته شدن آن نداشتم و همین باعث شد که در نوشتن فیلمنامه این فیلم خیلی راحت برخورد کنم و تنها هدفی که از نوشتن آن دنبال میکردم، زدن حرفهای دلم بود و واکنشی بود به شرایط زمانه. فیلمنامه را به عطاءالله مهاجرانی معاون حقوقی رئیسجمهوری دادم بخواند. او پس از خواندن از من خواست تمام نسخههای آن را از بین ببرم، چون معتقد بود چنین داستانی میتواند خطرساز باشد. اما جالب اینکه تولید این فیلم به دوران گذار دولتها خورد و حبیبالله کاسهساز مجوز تولید را امضا کرد. من «آژانس شیشهای» را در زمان وزارت خود مهاجرانی ساختم!»
تا اینجای ماجرا روایتی است که چند بار حاتمی کیا آن را تعریف کرده و کسی هم در زمینه حرف هایی که زده نکته ای غیر از این یا در تضاد با آن عنوان نکرده است. اما پس از اینکه دوباره این روایت گفته شده انگار وزیر ارشاد دولت اصلاحات تازه آن را شنیده و دیده چرا که امروز در وبلاگ خود ماجرایی که حاتمی کیا در این سال ها گفته را به شکل دیگری بازگو کرده است. روایتی که بخشی از آن تفاوت زیادی با روایت حاتمی کیا دارد.
مهاجرانی در مطلب خود با داستانی که حاتمی کیا روایت کرده آغاز می کند اما در ادامه روایت خودش از ماجرا را می نویسد: «در دوران معاونت ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی- که معاونت ایشان و همکاری با ایشان از افتخارات کارنامهٔ عمر من است- با سینماگران و هنرمندان از جمله جناب آقای حاتمی کیا ارتباط داشتم. حتما ایشان به یاد دارند که فیلمنامه از کرخه تا راین را هم به من دادند. خواندم و در ساخت فیلم و تامین هزینه ارزی آن از طریق بانک مرکزی در دوران ریاست همکار ارجمند دکتر محسن نوربخش، کمک کردم. حتی یک بار از آلمان به من اطلاع دادند که حواله ارزی به دستشان نرسیده است و دچار مشکل شده اند. تلفنی با دکتر سید حسین موسویان سفیر کارآمد و دانای ایران در برلین، صحبت کردم و ایشان ظرف بیست و چهار ساعت مبلغ مورد نیاز را تامین کردند.»
مهاجرانی در ادامه توضیح میدهد: «فیلمنامه «آژانس شیشه ای» را که خواندم؛ گفتم شما نسخه های این فیلمنامه را این سو و آن سو نفرستید، فضایی درست خواهند کرد که ساخت فیلم دشوار خواهد شد. نه اینکه بنده مخالف ساخت فیلم و فیلمنامه بوده ام! اتفاقا توصیه ای که داشتم برای این بود که فیلم به دور از غوغاسالاری های مرسوم آن زمانه و البته این زمانه هم ساخته شود. بدیهی بود با مدیریت سینماگرمتفکر و ارزشمند، دوست زندگی ام ، سیف الله داد که از خانه سینما به معاونت سینمایی آمده بود و در اداره امر سینما با اختیار کامل عمل می کرد و من مثل چشمم به او اعتقاد داشتم، فیلم ساخته شد، نه تنها وزارت فرهنگ و ارشاد در ساخت و اکران فیلم مشکلی نداشت ، بلکه آژانس شیشه ای به عنوان فیلم برگزیده در جشنوارهٔ سینما هم نمایش داده شد. در حقیقت نه تنها تضادی در رفتار و داوری اینجانب نسبت به فیلم موفق و موثر آژانس شیشه ای وجود نداشته است. بلکه همان توصیه هم برای حراست از فیلمنامه و ساخت فیلم بوده است. یاد با آن روزگاران یاد باد.»
9411