آیدا تدین- آیسینما: جیم جارموش فیلمساز مستقل و پیشرو امریکا امسال با درام سینمایی «پترسن» در بخش مسابقه اصلی جشنواره فیلم کن حضور داشت. او در تازهترین گفتوگوی خود، درباره آشناییاش با آدام درایور (بازیگر نقش اصلی فیلم جدیدش)، نحوه برخوردش با تغییرات دنیای امروز، بدبینی همیشگیاش به صاحبان قدرت و ساختار فیلم اخیرش حرفهای جالبی زده است.
جیم جارموش «بر باد رفته» را ندیده و آنطور که خودش میگوید هرگز هم علاقهای به دیدنش ندارد. در برابر تماشای مجموعه فیلمهای «جنگهای ستارهای» مقاومت میکند چون بهنظرش، تبدیل به اجبار شده است. از مواضعش به عنوان یک پانک راکر پا به سن گذاشته دفاع میکند و عقیده دارد صاحبان قدرت صرفا دروغ تحویل مردم میدهند.
«پترسن» (Paterson) ساخته جدید فیلمساز 63 ساله بدون داستان یا کشمکش خاصی روایت میشود. خودش اولین کسی بود که پیش از هیاهوی منتقدان اعلام کرد فیلمی آرام و بیسروصدا ساخته که از کنش و درام در آن خبری نیست. جارموش اینبار داستان شاعری را روایت کرده که به عنوان راننده اتوبوس مشغول کار است. فیلم با بازی آدام درایور و گلشیفته فراهانی اولینبار در جشنواره کن 2016 روی پرده رفت و با تحسین منتقدان روبهرو شد. به زعم بعضی منتقدان، صمیمتی که در فیلم موج میزند به شدت تکاندهنده و تاثیرگذار است. در ادامه میتوانید بخشی از گفتوگوی «ایندیوایر» با جارموش را که به بهانه نمایش فیلم اخیرش انجام شده، دنبال کنید.
انتخاب آدام درایور برای ایفای نقش اصلی «پترسن»
موقع نوشتن نقش به او (آدام درایور) فکر نمیکردم. این جزو معدود فیلمهایی است که بعد از پایان نگارش فیلمنامه، بازیگران شخصیتهای محوریاش را انتخاب کردم. بازی آدام درایور را در چند تا کار مثل فیلمهای «فرانسیس ها»، «درون لوین دیویس» و دو قسمت از سریال «دختران» دیده بودم. چند تا از مصاحبههایش را هم خوانده بودم. حسم این بود که: «دلم میخواد این یارو رو از نزدیک ببینم». بعد وقتی ملاقاتش کردم شدیدا مجاب شدم (که درستترین گزینه برای بازی در این نقش است).
تقسیمبندی روایت «پترسن» در قالب روزهای هفته
در ذهنم استعاره بسیار روشنی شکل گرفته بود؛ این که هر روز هفته با واریاسیونی جزئی (اندک تغییری) نسبت به روز قبلش از راه میرسد. ذهنم خیلی درگیر فراکتالها (برخالها) و متغیرها و الگوهای تکراریست اما در چارچوب بیان انسانی عاشقاش هستم؛ میخواهد موسیقی باخ باشد یا اندی وارهول. عاشق واریاسیونها هستم، برای همین هم ساختار خوشایندی بود.
خودش را «مینیمالیست» میداند یا نه
تعریف مینیمالیسم کار آسانی نیست چون به عنوان اصطلاحی برای شناسایی رویکردهای هنری مشخصی استفاده شده، در نتیجه خودم هم دیگر مطمئن نیستم معنای دقیقش چیست. ما عامدانه سعی داشتیم فیلمی بسازیم که خلاصه و جمعوجور باشد؛ نه درام خاصی داشته باشد، نه پای کشمکش یا کنشی در میان باشد. شاید بشود گفت در حکم پادزهری بود برای زنان قربانی و کنش و خشونت و درام و کشمکشهای شخصی هر فردی با دیگری و عشقهای زندگیشان.
فیلمهای بیسروصدا در برابر بلاکباسترها
بعضی از فیلمهای پرهزینه را دوست دارم. از «مکس دیوانه: جاده خشم» لذت بردم اما کلی فیلم دیگر وجود دارد و من خیلی از فیلمهای بیسروصدا را نمیبینم. از جزییات و جمعآوری اطلاعات خوشم میآید. خود فیلم («پترسن») هم، درست مثل شخصیت اصلی (پترسن با بازی آدام درایور) رویکرد مشاهدهای دارد. میخواستم مشاهده صورت بگیرد و بعد او تمام این جزییات را جمعآوری کند و در قالب شعرهایش بریزد. در نتیجه، ماجرا تنها مشاهده امور کوچک و به ظاهر کماهمیت است.
چرا حاضر به تماشای بعضی فیلمها نیست
احساس میکنم فرهنگ «جنگهای ستارهای» به زور بهم حقنه شده. میدانم دارت ویدر و «R2D2» چه شخصیتهایی هستند و خط داستانياش را از حفظم. چیزی نیست که دربارهاش ندانم اما تماشای چنین فیلمی انتخابم نیست. در نتیجه در مقام یک پانک راکر پا به سن گذاشته، میگویم که دلم نمیخواهد جنگهای ستارهایتان را ببینم. پیشاپیش بهم تحمیلش کردهاید، بنابراین مقاومت میکنم. «بر باد رفته» را هیچوقت ندیدهام و هرگز هم نخواهم دید. کل داستانش را از حفظم. دیالوگهایش را از برم. میدانم چه جور فیلمی است. چرا باید بیشتر از این در موردش چیزی بدانم؟
مصایب یک پانک راکر پا به سن گذاشته
در دوران (جنبش) پانک راک، شعارمان این بود که به هیچکدام از حرفهایی که مقامات حکومتی به ما میگویند، اعتماد نداریم. آخه چرا باید اعتماد داشته باشیم؟ همیشه بهمان دروغ گفتهاند. به خاطر همین، هنوز هم بخشی از باورهای آن دوران با من مانده؛ همیشه میماند. من به جریان اصلی و صاحبان قدرت خیلی بیاعتمادم.
ارتباط فیلم با ویلیام کارلوس ویلیامز (شاعر نامدار امریکایی که شعر «پترسن» را نوشته)
برای تماشای فیلم لازم نیست چیزی در مورد ویلیام کارلوس ویلیامز بدانید. اگر با ویلیام کارلوس ویلیامز آشنایی داشته باشید، در آن صورت فیلم قدری برایتان عمق بیشتری پیدا میکند. و چه بسا کسانی که اسم ویلیام کارلوس ویلیامز تا به حال به گوششان نخورده و از قضا فیلم ما را تماشا میکنند، بروند و دربارهاش تحقیق کنند که درنهایت باعث میشود تاثیر مثبتی گذاشته باشیم. اما پیام فیلم این نیست.
اشاره ضمنی به حضور گلشیفته فراهانی
تنوع نژادی در پترسن (بزرگترین شهر ایالت نیوجرسی امریکا) باورنکردنیست. در گذشته، ایرلندیها و ایتالیاییها در اینجا سکونت داشتند و همچنین جمعیت عظیمی از دورگههای افریقایی-امریکایی، امریکای مرکزی، امریکای جنوبی، مکزیکیها، آسیاییها و بهویژه مردم خاور میانه. بعد از «دیربورن» در ایالت میشیگان، این شهر بیشترین جمعیت مردمان خاور میانه را در سراسر ایالات متحده دارد، به خاطر همین دلم میخواست یکجورهایی این مسئله را در فیلم مطرح کنم. من از دبیرستانی با حدود هزار دانشآموز فارغ التحصیل شدم که همگیشان سفیدپوست بودند و فقط یک یهودی در میانشان بود. خیلی با فضای پترسن متفاوت بود اما همه عمر از چنین فضایی گریزان بودم و به خاطر همین زندگی در نیویورک را انتخاب کردم، جایی که همه آدمهای اطرافم به تمام زبانهای دنیا حرف میزنند و من عاشق چنین حال و هواییام.
در باب «خون آشام فرهنگی» بودن
من خودم را متخصص هیچ چیزی نمیدانم و بهنظرم این اصلا بد نیست. علامه دهر نیستم اما خیلی چیزها هست که در موردشان کمی سررشته دارم، چون به نظرم این دنیا فوقالعاده مسحورکننده است. در مورد پرندهها مطالعه میکنم. پی قارچها ميگردم و تحلیلشان میکنم. به همه جور موسیقیای گوش میدهم. کتابهای کشورهای مختلف را میخوانم. باز هم نميتوانم از این همه چیز به طور کامل سر دربیاورم. ممکن است بعضیها بگویند طرف یک آماتور پرمدعاست اما من با افتخار میگویم که من همینام. واقعا قدردان همه اینها هستم.
درباره فناوری دیجیتال و ذات متغیر پخش فیلمهای سینمایی
من با چیزهایی که نمیتوانم تغییرشان بدهم نمی جنگم؛ میپذیرمشان. عاشق حرفهای دیوید لینچ درباره فیلم دیدن روی گوشی آیفون هستم. خیلی از این بابت کفری است و حسابی شاکی به نظر میرسد و من کاملا باهاش موافقم اما مسئله اینجاست که ما قدیمیهایی هستیم که عاشق فیلم دیدن روی پرده بزرگاند. نمیتوانیم این وضعیت را تغییر بدهیم و من شخصا باهاش نمیجنگم. مثل فیلمبرداری دیجیتال است. این دومین فیلمی است که به شیوه دیجیتال ضبطاش کردهام. صرفا یک ابزار است. آدم میتواند یا با مداد بنویسد یا با لپتاپ، اما کلمات هماناند که هستند.
9414