آی سینما: مستند «چشم جنگ» ساخته مشترک یوسف حاتمی کیا و مهدی برجیان این روزها در گروه «هنر و تجربه» روی پرده رفته است. در این مستند 61 دقیقه ای چهره هایی چون محمود کلاری، سیف الله صمدیان، محمد فرنود، علی فریدون حضور دارند و فیلم ماجرای سعید صادقی عکاس جنگ را روایت می کند که بعد از سی سال به دنبال آدم های درون عکس هایش می گردد. به همین بهانه با یوسف حاتمی کیا گفتوگو کرده ایم که در آن حرف های جالبی درباره این فیلم و حضور پدرش به عنوان تهیه کننده زده است.
چه شد که به سراغ این سوژه رفتید؟
سال 91 با مهدی برجیان تصمیم گرفتیم - با همین عنوانی که می گویم- «یک مستند راجع به جنگ» بسازیم، هیچ داستان و ایده ای نداشتیم گفتیم کمی دقیق تر و آرتیستیک تر شویم و به این رسیدیم که به سراغ فیلمبردارها یا عکاس ها برویم، چون می خواستیم روایتمان قاب داشته باشد. عکاس ها را انتخاب کردیم چون به هر حال «روایت فتح» یک عمر به فیلم بردارها پرداخته بود، گشتیم و گشتیم و مجنون تر از سعید صادقی پیدا نکردیم، چرا واژه مجنون را انتخاب می کنم؟ چون شاید اگر بخواهید در تکنیک حساب کنید عکاس های بهتری هم از این لحاظ در حوزه جنگ وجود داشته باشند ولی ما خالص تر از سعید صادقی نداشتیم.
از چه لحاظ این را می گویید؟
بگذارید کمی آماری تر به شما بگویم، فرض کنید به طور مثال اگر ما صد و پنجاه عملیات داشتیم، سعید صادقی در صد و چهل عملیات حضور داشت و عملا یک رزمنده به حساب می آمد فقط اسلحه دستش نگرفته بود و از طرف دیگر موقعیت هایی که در آن ها حضور داشت موقعیت های خاصی بود، مثلا با عکس های سعید صادقی بود که توانستیم اثبات کنیم حلبچه را ما نزده ایم بلکه عراق زده است؛ پر از این نوع نکات بود.
پس به همین دلیل هم هست که نام «چشم جنگ» را برای این مستند انتخاب کردید.
بله، دقیقا می شود گفت صادقی یک راوی کامل جنگ بود. روایاتش سیر و سلوک داشت، اگر عکس های اول جنگش را ببینید شاید خیلی خشونت در آن ها دیده نشود، اما عکس های آخر جنگش به شدت خشن است، یعنی اجساد و غیره را در آن می بینی... به شدت آدم دلی ای بود، یعنی در سیر این چیزها که می دیدیم. فکر کردیم این می تواند بهترین انتخاب برای یک عکاس جنگ باشد، رفتیم جلو و با او حرف زدیم. خیلی هم نمی خواستیم مستند پرتره یا بیوگرافی بسازیم، بیشتر می خواستیم روی جنگ تمرکز کنیم. متوجه شدیم خود صادقی پروژه ای دارد که بعد از حدود سی سال به دنبال آدم های درون عکس هایش می گردد، گفتیم چه بهتر و با او همراه شدیم.
چطور آن ها را بعد از سی سال پیدا می کرد؟
یک سری آگهی در خبرآنلاین و روزنامه ها منتشر کرده بود و شروع به جستجوی آن ها کرده بود. یعنی عکس هایشان را گذاشته بود و...
شما هم از همین جا متوجه این اتفاق شدید؟
ببینید من او را از قدیم می شناختم یعنی روابط خانوادگی داشتیم، اما خب اولین نفر نبود که به سراغش رفتیم، در واقع گشتی زدیم و بعد به او رسیدیم. بعد هم این را بگویم که این پروژه خیلی برایش جدی نبود، در واقع نه این که جدی نباشد اما بین یک سری از پروژه هایش بود. ما هم گفتیم خیلی جذاب است و برویم به سراغ همین داستانی که هست و آن موقع ما به دنبال سرمایه گذار هم می گشتیم، سرمایه گذار گفت من حاضرم هزینه کنم که این موضوع را به صورت داستانی بسازید. خیلی رغبت ندارم که مستندش را کار کنم اما برای داستانی راضی هستم.
از این سرمایه گذار اسم نمی برید؟
انجمن سینمای دفاع مقدس بود. به طور طبیعی گفتیم نهادهایی که می تواند بیاید و پشت فیلم بایستد کداماند؟ که این انجمن برای ساخت فیلم داستانی ابراز تمایل کرد. یک خط جذابی برای این موضوع داشتیم.
به نظر می توانست فیلم داستانی جالبی باشد، از نظر شما اینطور نبود؟
چرا اتفاقا فیلمنامه داستانی آن را هم نوشتیم، اما گفتیم نه؛ الان مستند برای ما دغدغه بزرگتری است. طوری شده بود که اگر این کار را نمی کردیم احتمالا دیگر هیچ کاری نمی کردیم، روی این موضوع قفل شده بودیم که باید آن را انجام بدهیم. رفتیم جلو و با سعید همراه شدیم، چهارده شهر رفتیم و بیست نفر از آدم های عکسهایش را پیدا کرد؛ ولی در سیر سلوک این مستند یک اتفاقی افتاد، ویژگی مستند یا در واقع تفاوت مستند با داستانی این است که در آن یک سلوکی اتفاق می افتد و یک سیری دارد، به نوعی کشف و شهود است، اتفاقی که برای ما هم رخ داد همین بود. یعنی ما اول تصورمان این بود که این یک پروژه است، جذاب است و ما هم خیلی دوست داریم این اتفاق صورت بگیرد، اما دیدیم سعید صادقی ها و آدم های درون عکس هایش هردو فراموش شده اند و خودشان دارند دنبال خودشان می گردند. یعنی انگار می گویند کسی به ما کاری ندارد بگذار خودمان دنبال خودمان باشیم و این بسیار غم انگیز بود.
صحبت هایتان را این طور شروع کردید که می خواستید «مستندی راجع به جنگ» بسازید و دستتان خالی بود، سوالم این است که چون فرزند ابراهیم حاتمی کیا هستید به سراغ این موضوع رفتید؟
اتفاقا این موردی بود که می توانست من را نهی بکند از این که به سراغ چنین سوژه ای بروم.
تهیه کننده این مستند هم پدرتان است و از دوستان ایشان مثل آقای محمود کلاری نیز در فیلم حضور دارند.
بحث دوستان پدر نیست، آقای کلاری به هر حال از عکاسان جنگ است و بعد از مدتی دوباره با آقای حاتمی کیا ارتباط گرفت. وارد این موضوع که میشوی، من کمی عقب نشینی میکنم. چون اصلا قرار نبود که از ابتدا هم پدرم تهیه کننده این مستند باشد. یعنی اول قرار بود خودمان باشیم.
به هر حال این موضوع تاثیرگذار است برای فرزندان هنرمندان شناخته شده. فرار کردن از زیر سایه نام آن ها اغلب کار سختی است.
یک دوره ای این سوال ها مطرح می شد و اوایل دوران جوانی و نوجوانی من بود و من مدام مقابله می کردم و سعی می کردم بگویم نه و... اما بعد دیدم اصلا مقابله کردن ندارد چرا انرژی مصرف کنم.
یعنی دیگر بر این موضع اصرار ندارید؟
نه من یک فیلم کوتاه ساختم که توقیف شد و یک قسمتش را در آوردند و غیره... همان آقای حاتمی کیا هیچ وقت نمی گذاشت.
ولی به نظر همان راه را می روید.
بله. یک راه اما نه در زبان یکسان؛ همان آدمی که درباره اش حرف می زنیم من را تایید نمی کرد و من کار خودم را می کردم و این حرف ها نیست. یک جاهایی مسیرمان مشترک می شود و یک جاهایی دور است. می تواند فیلم بعدی تهیه کننده باشد یا نباشد و اصلا هیچ ربطی هم به هم نداشته باشیم.
در ادامه منتظر ساخت فیلمی در ژانرهای دیگر مثلا اجتماعی هم از شما باشیم؟
بله چرا که نه.
البته بحث کمی منحرف شد هنوز نگفته اید چرا برای ساخت مستند اول از همه می خواستید درباره جنگ فیلم بسازید.
نسل من چیز عمیقی درباره جنگ و دفاع مقدس نساخته بود. هر آنچه که داشت این طور بود که ما یک گاردی داشتیم که خب جنگ تمام شده دو قدم عقب برویم و درباره سهمیه بود و... این برای من –کاری به فامیلی ام نداشته باشید- منی که در حوزه فیلمسازی حرکت می کنم دغدغه بود. دوست داشتم درباره این حرف بزنم، این دوست داشتن، که آقای حاتمی کیا تا اوایل مستند ما حتی نمی دانست ما در حال انجام چنین کاری هستیم. اصلا هیچ خبری نداشت، آن هم با وجود این که با سعید صادقی همانطور که گفتم یک ارتباط خانوادگی هم داشتیم. اگر به من بگویید که وجود حاتمی کیا می تواند تاثیر بگذارد که به سراغ حوزه دفاع مقدس رفتید می گویم ژن می تواند انتقال پیدا کند؟ به همان میزان هم در این موضوع می تواند تاثیر بگذارد.
یک بحث نیمه تمام دیگر فیلمنامه داستانی این سوژه است که به آن اشاره کردید، قصد ساختنش را ندارید؟
نه، متوقف شد و دنبالش نرفتیم.
کی منتظر فیلم داستانی بلندتان باشیم؟
مثل هر فیلمسازی به دنبال این موضوع هستیم. شاید سال 96 انشاالله...
یعنی در مرحله نگارش است؟ موضوع آن درباره چیست؟
اجتماعی است، دغدغه ای است که می توانم بگویم نه من، نه شما و هیچ کس دیگری حواسش به آن نیست.
در آخر این که مستند «چشم جنگ» به همراه فیلم کوتاه «بازگشت» در گروه هنر و تجربه نمایش داده می شود. چطور شد که در این گروه جای گرفتید و فکر می کند چقدر فیلم دیده شود؟
این به نفع فیلم کوتاه «بازگشت» شد، چون گفتند می تواند در کنار این مستند 61 دقیقه ای قرار بگیرد و با هم اکران شوند. درباره دیده شدن هم به نظرم مستند پر سروصدایی مثل «A157» نیست که اگر یادتان باشد مستند روز بود و موضوع حساسی هم داشت. این مستند جنجالی نیست و مستند فکر کردن است. یعنی وقتی تمام می شود می توانی فکر کنی که این آدم ها فراموش شده اند. یک نکته جالبی درباره این مستند هست که در ابتدا ما فکر می کردیم استقبالی از آن نخواهد شد اما چند وقت پیش آن را برای فردی که در پخش بین المللی شناخته شده است نمایش دادیم که بسیار از این موضوع استقبال کرد و از ماه آینده شروع به پخش آن خارج از ایران هم می کنیم.
9413