آیسینما: جنگ بین کارگردانها و تهیهکنندگان در نظام هالیوود قدمتی طولانی دارد و تسلط تهیهکنندگان بر نسخه نهایی فیلمهای پرهزینه سبب شده تا امروز کارگردانهای معروفی نظیر دنیس هاپر، دیوید لینچ و دیوید فینچر ادعا کنند آنچه به اسمشان روی پرده رفته ربطی به آنها ندارد و حاصل زورگویی تهیهکننده است.
یک روز پیش از آغاز اکران عمومی «چهار شگفتانگیز»، جاش ترانک کارگردان در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت: «یکسالقبل، نسخهای شگفتانگیز از این فیلم دراختیار داشتم. و اگر آن نسخه اکران میشد نقدهای بسیار مثبتی دریافت میکرد. شاید هرگز نشود این فیلم را ببینید. واقعیت همین است و نمیشود کاریش کرد.» اینجوری شد که ترانک با زبان بیزبانی خود را در صف کارگردانانی قرار داد که از نسخه نهایی فیلمشان بر پرده شاکی بوده و ادعا کرده اند کنترل خلاقانه فیلمی که نامشان را یدک میکشیده از آنها سلب شده است.
آن پست توییتری بلافاصله از صفحه ترانک پاک شد، اما ضربه ویرانگرش را وارد کرد. تحلیلگران گیشه عقیده دارند این ضربه دستکم 10 میلیوندلار از فروش فیلم در ایالات متحده کاست. موج نارضایتی میان طرفین در روند تولید فیلم تاثیرات منفی خودش را بهجا گذاشت. ظاهرا همه ناراضی بودند. گزارشهایی بوده مبنی براینکه تهیهکنندگان بارها و بارها از رفتارهای بیثبات کارگردان 31 ساله فیلم عصبانی و برافروخته شدهاند. بهگزارش «هالیوودریپورتر»، عوامل تولید او را فردی «مردد و غیرقابلمعاشرت» سر صحنه فیلمبرداری توصیف کردهاند. واکنشها بسیار منفی و نقدها فاجعهآمیز بود.
گویا خالقان کتاب کمیک مارول نیز از روند ساخت فیلم ناراضی بودهاند. واکنش منفی تماشاگران در فضای مجازی نیز قصهای تلخ را رقم زد و به تمسخر گروه بازیگران انجامید. آیا این اتفاق واکنشی به این واقعیت بود که بنابه سفارش سازندگان، بازیگران از خواندن کتابهای کمیک منع شدند، چون عقیده داشتند فیلم با یک خط داستانی کاملا متفاوت و جداگانه از کتابهای کمیک جلو خواهد رفت. با اینحال، دلایل دیگری نیز برای نارضایتی شرکت مارول وجود داشت.
«چهار شگفتانگیز» یکی از آن نمونههای بهجامانده و کمیابی است که ثابت کرد استودیو مارول هیچگونه کنترل خلاقانهای بر نسخههای سینمایی کاراکترهایشان ندارند. مادامیکه شرکت فاکس هر هفت سال یکبار فیلم «چهار شگفتانگیز» را بازسازی کند، حق کپیرایت فیلم را حفظ خواهد کرد. چنین وضعیتی برای «مرد عنکبوتی» نیز پیش آمد، اما شرکتهای مارول و سونی اخیرا تحت توافقی مشترک تصمیم گرفتند «اسپایدرمن» با نظارت مستقیم کیون فیج رییس استودیو مارول ادامه یابد. او کسی است که تاکنون بیش از همه، مسئولیت روند خلق مجموعهای از فیلمهای بلاکباستری از «آیرن من» گرفته تا «انتقامجویان» را بهعهده داشته؛ فیلمهایی با پیرنگهای پیچیده و درهمتنیده که موفق به قبضه گیشه سینماها شدهاند و میزان درآمدشان شگفتانگیز بوده است.
شرکت سونی متوجه شد هر جا پای داستانهای کمیک در میان باشد، فیج دست به خاک بزند طلا میشود. بنابراین، با دیسنی به این توافق رسیدند که «مرد عنکبوتی» نیز بخشی از جهان سینمایی مارول باشد. بعد از فروش فاجعهآمیز جهانی «چهار شگفتانگیز» در گیشه، دیگر جای تعجب نیست اگر مدیران شرکت فاکس نیز به چنین نتیجه مشابهی رسیده باشند. اگرچه کریس آرنسن مدیر پخش شرکت فاکس اظهار داشت: «ما به نظر جاش در مورد فیلم احترام میگذاریم، همانطور که قبلا هم پشت همه فیلمسازانمان ایستادهایم.»
شکایت کارگردانها از استودیوها و مداخله تهیهکنندگانشان در روند ساخت فیلمها، اتفاق تازهای نیست. درحقیقت، تا سال 2000، «آلن اسمیتی» (Alen/Allen Smithee) نام مستعاری بود که اگر کارگردانی دلش نمیخواست نامی از او در پروژهای باشد از آن استفاده میکرد. این نام مستعار مورد تایید صنف کارگردانان امریکا بود. نام مستعار اسمیتی زمانی ساخته شد که دان سیگل کارگردان «مرگ یک جنگجوی مسلح» (1969) تنها 25 روز سر صحنه فیلمبرداری حاضر شد و بعد از آن، رابرت تاتن جایگزین او بر صندلی کارگردانی شد. تعداد صحنههایی که هر کدام ضبط کرده بودند و درنهایت نسخه پایانی فیلم را شکل داد تقریبا برابر بود. اما سیگل و تاتن هیچکدام دلشان نمیخواست نامی از آنها در این پروژه برده شود؛ هر دو ادعا داشتند ریچارد ویدمارک بازیگر نقش اصلی فیلم میتواند گزینه مناسبی برای قبول عنوان کارگردانی باشد.
اینگونه بود که نام «اسمیتی» رسما ساخته شد، با این شرط که کارگردان هیچگونه ادعایی نسبت به اتفاقات بعدی و دخل و تصرفی که در فیلم صورت میگیرد نداشته باشد و هرگز خودش را بهعنوان کارگردان حقیقی فیلم معرفی نکند. دنیس هاپر نیز از جمله کارگردانانی بود که دست به دامن نام مستعار اسمیتی شد. تریلری که هاپر در سال 1990 با عنوان «آتشبازی» (Catchfire) و با نقشآفرینی جودی فاستر جلوی دوربین برده بود، بدون اجازه او به یک فیلم 87 دقیقه ای تبدیل شد. بعدتر، برای نسخهای که قرار بود از تلویزیون پخش شود هاپر اجازه یافت به میز تدوین برگردد. او نسخه 116 دقیقهای فیلم را با عنوان جدید «رد گمکنی» (Backtrack) آماده پخش کرد.
بهعلاوه، کارگردانهایی که از تدوین دوباره نسخههای تلویزیونی فیلمهایشان راضی نبوده یا نظارتی بر آنها نداشتهاند، نام اسمیتی را جایگزین نام اصلی خودشان کردهاند. مهمترینشان هم نسخه تلویزیونی فیلم «مخمصه» (Heat) ساخته مایکل مان و نیز نسخه داخل پرواز «ملاقات با جو بلک» به کارگردانی مارتین برست است. احتمالا معروفترین ماجرای استفاده از نام مستعار اسمیتی به «تلماسه» (Dune) برمیگردد؛ یک فیلم علمیتخیلی به نویسندگی و کارگردانی دیوید لینچ که مشکلات تولیدش تا مدتهای مدیدی ادامه داشت و روی بعضی از نسخههای آن نام اسمیتی همچنان به چشم میخورد.
زمانی که فیلم 1998 «یک فیلم آلن اسمیتی: بسوز هالیوود بسوز» از نام مستعار اسمیتی پرده برداشت، استفاده از آن برای همیشه پایان یافت. آرتور هیلر کارگردان فیلم یاشده تلاش کرد نامش را در تیتراژ به آلن اسمیتی تغییر دهد. آخرین فیلمی که از این نام جعلی بهره جست، فیلم «زن دلخواه» (2000) به کارگردانی کیفر ساترلند بود.
قضیه وقتی برای مخاطبان جالبتر میشود که کارگردانان مثل بچهها شروع میکنند به پا کوبیدن و پرت کردن اسباببازیهایشان. تونی کی میخواست نامش را در تیتراژ فیلم «تاریخ مجهول امریکا» به هامتی دامتی (بهمعنای آدم از دست رفته) یا رالف کوتس (بازیکن فوتبال تیم تاتنهام در سالهای دهه 1970) تغییر دهد، آنهم درست بعد از آن که از اتاق تدوین بیرونش کردند. بعد از آن، کی با آوردن نقلقولهایی از جان لنون و شکسپیر در روزنامه ورایتی شروع به شکوه و شکایت از فیلم کرد. هرچند، سالها بعد او از واکنشی که به این قضایا نشان داده بود شدیدا اظهار پشیمانی کرد.
یکی از دلایل اصلی ایجاد چنین جدلهایی این است که کارگردانها اگر بخواهند در فیلمهای پرهزینه کار کنند، مجبورند اختیار تدوین نهایی اثرشان را واگذار کنند. به این معنا که این تهیهکنندگان هستند که طبق قرارداد در مورد فیلمی که قرار است روی پرده برود حرف آخر را میزنند. تا پیش از ظهور نظریه مولف، مرسوم بود که تدوین نهایی اثر در اختیار تهیهکنندگان باشد. عصر طلایی هالیوود در سالهای دهه 1970 از این بابت حائز اهمیت است که این کارگردانها بودند که سر صحنه فیلمبرداری و در مراحل پستولید پادشاهی میکردند، اما بهمحض این که کنترل هزینههای فیلمها از دست خارج شد، حرمت و آبروی کارگردانان نیز بر باد رفت. معروف است که زیادهرویهای مایکل چیمینو سر فیلمبرداری «دروازه بهشت» باعث از هم پاشیدن شرکت «یونایتد آرتیستز» شد؛ استودیویی که توسط چارلی چاپلین، داگلاس فیربنکس، مری پیکفورد و دی دابلیو گریفیث بنیان گذاشته شد. اتفاقاتی از این قبیل و ظهور بلاکباسترها باعث شد تهیهکنندگان بار دیگر کنترل فیلمها را به دست بگیرند.
این قضیه درست عکس وضعیتی است که در فرانسه حاکم است؛ جایی که نظارت کارگردانها بر تدوین نهایی فیلم یک حق تضمینشده است. از همین رو، برای تهیهکنندهای مثل هاروی وینستاین سخت است که بپذیرد کنترلی بر تدوین نهایی فیلمش ندارد. اما وقتی برگزارکنندگان جشنواره فیلم کن تصمیم گرفتند نسخه مورد تایید کارگردان فیلم «گریس اهل موناکو» را به نمایش بگذارند، وینستاین نارضایتی خود را از نسخه اولیویه داهان رسما اعلام کرد. معروف است وینستاین، مارتین اسکورسیزی را وادار کرده بود از نسخه «دارودسته نیویورکی» که خودش تدوین کرده بود، یک ساعت بزند. کارنامه حرفهای وینستاین لبریز از چنین اختلافاتی است و به همین خاطر است که به او لقب «دستقیچی» دادهاند.
حتی بهترین کارگردانها نیز مجبورند پیه چنین موقعیتهای را به تنشان بمالند. دیوید فینچر زمانی که «بیگانگان 3» را ساخت با این مشکل روبهرو شد و از آن به بعد، هر وقت کار جدیدی را جلوی دوربین برده، همیشه بر تضمین حق تدوین نهایی فیلمش اصرار داشته است.
منبع: ایندیپندنت
9414