آی سینما- محمدصادق شایسته: دو ماه دیگر ریاست محمد سرفراز در صدا و سیما یک ساله می شود. مردی که زمانی ریاست این سازمان عریض و طویل را بر عهده گرفت که جدا از بحران مالی صدا و سیما با مشکل مهم دیگری هم مواجه بود؛ نداشتن ابزار کافی برای سرگرم سازی مخاطبان داخل کشور. در حالی که هر روز انتقادات بیشتری نسبت به هجوم مردم برای دیدن برنامه های ماهواره ای در بین مدیران و مسئولان فرهنگی کشور ایجاد می شد رفتن ضرغامی و آمدن سرافراز این امید را می داد که با تغییر ریاست سازمان احتمالا نگاه جاری بر رفتارها و منش مدیران ارشد با برنامه سازان و تولیدکنندگان قابل که در سال های آخر ضرغامی - به خصوص در دوره مدیریت علی دارابی به عنوان معاون سیما - مصداق بارز دفع حداکثری شده بود تغییر کند.
انتصاب اصغر پورمحمدی به عنوان معاون سیما این امیدها را بیشتر کرد. مدیری که دوران طلایی اش در شبکه های سه و تهران باعث شد برای اولین بار سرشناس ترین هنرمندان فعال و غیر فعال در تلویزیون پس از تودیع ناعادلانه او از مدیریت شبکه سه توسط معاون وقت سیما به شکل خودجوش و شکوهمند برایش مراسم تقدیر و بزگداشت بگیرند.اما با عملکرد چند ماه اخیر صدا و سیما به خصوص از ابتدای سال 94 به این طرف خیلی ها غافلگیر و شاید ناامید شدهاند. خصوصا موافقان و حامیان پورمحمدی، مدیری که زمانی بزرگترین حسن او را حمایت و پذیرش مسئولیت در قبال فعالیت های همه هنرمندان و برنامه سازان زیر مجموعه اش می دانستند. تصمیم هایی که این روزها در مجموعه زیر نظر پورمحمدی گرفته می شود هیچ شباهتی با دوره عملکرد درخشانش ندارد و این سوال مهم پیش می آید که آیا پورمحمدی اینقدر نسبت به چهار سال پیش تغییر کرده یا پست معاونت سیما در مدیریت فعلی آن میزان نفوذ دوره ضرغامی و معاون همه کاره اش دارابی را ندارد.
سرافراز که در چند ماه ابتدایی فعالیتش بیش از هر کاری سکوت اختیار کرده بود، سعی کرد چندان وارد مباحث روز نشود تا بیشتر بر اتفاقات زیر دستش تسلط پیدا کند اما با اوج گیری بحث توافقات هسته ای و مواضع انتقادآمیز صدا و سیما به این رویداد که نتیجه اش اعتراضات شدید دولتمردان و فعالان سیاسی بود سرافراز هم وارد میدان رسانه ای شد. به شکلی که در دو ماه اخیر او به اندازه 8 ماه قبلی اش موضع گیری کرده و از درد بی پولی و بی توجهی دولت به وضعیت صدا و سیما گله و شکایت های فراوانی کرده است. هر چند در بحث مالی هم حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی رئیس جمهور اعلام کرده که دولت هیچ بدهی و معوقه قانونی و تصویب شده ای به صدا و سیما ندارد اما با توجه به عملکرد دولت دهم در بحث تخصیص بودجه به صدا و سیما مشکل مالی چند صد میلیاردی این سازمان همچنان برجای خود باقی است.
در این بین و در حالی که هر روز قبح استفاده از ماهواره بیشتر ریخته می شود و مردم هر ساعت که می گذرد راحت تر و سریع تر به محصولات باکیفیت و حتی بی کیفیت ولی جذاب غیر ایرانی دسترسی پیدا می کنند عملکرد یک ساله صدا و سیما از سقوط این رسانه حداقل در زمینه سرگرمیسازی خبر می دهد. آن طرف هر روز با برنامه های جدید و پرزرق و برق تر مخاطب را جذب می کند و این طرف هر روز تیشه به ریشه برنامه های محبوب، پرمخاطب و یا جا افتاده اش می زند. نمونه بیاوریم؟ با پایان شهریور ماه پخش سری جدید «خندوانه» به پایان می رسد. برنامه ای که در یک سال به مقبولیتی خیره کننده در بین مخاطبان خود رسیده است. برنامه ای که حداقل یک نمونه اش باید در هر شبکه سیما وجود داشته باشد. اینکه چرا نیست بحث مفصل و جداگانه ای است اما سوال اینجاست که تلویزیون آیا جایگزینی در حد و اندازه های خندوانه برای شب های پاییز مردم دارد؟ جواب حداقل با چشم اندازی که مدیران سازمان در چند ماه اخیر از فعالیت های آینده خود نشان داده اند منفی است.
جالب تر اینجاست که نه تنها برای این برنامه (که اصلا محصول مدیریت قبلی است) جایگزینی وجود ندارد بلکه در چند ماه اخیر برنامه های باسابقه یکی یکی با چالش و مشکل مواجه شده اند، «رادیو هفت» که تا قبل از خندوانه محبوب ترین برنامه ترکیبی تلویزیون بود تعطیل می شود. آن هم به چه دلیل؟ همخوانی نداشتن با سیاست های شبکه آموزش! برنامه ای که یکی از مهم ترین برگ برنده های پنج سال اخیر تلویزیون برای جذب مخاطب بود با آمدن مدیر جدید سیاست هایش دیگر تطابقی با خواسته های مدیران تلویزیون ندارد. بعد هم کاری می کنند که عوامل تولید این برنامه با نام دیگری از شبکه های استانی سر درآورند.
از آن طرف تنها برنامه سینمایی تلویزیون، «هفت» را باز هم به دلیل کلی خارج شدن از مسیر ارزش های مورد نظر تعطیل می کنند و پس از فشارهای رسانه ای متعدد تصمیم می گیرند به جای حذف کامل آن فعلا تیم تولیدش را عوض کنند و حتی خبر از جا به جایی آن از شبکه سه به یک شبکه دیگر می رسد! برنامه ای که از ضعیف بودن مطلق در دو سال گذشته کم کم به برنامه ای متوسط رو به خوب در چند ماه اخیر تبدیل شده بود. حالا اینکه چرا دقیقا بعد از اینکه رخشان بنی اعتماد کارگردان «قصه ها» مهمان این برنامه شد همه به فکر خرج شدن این برنامه از ریل قطار ارزش های تلویزیون افتاده اند سوالی است که احتمالا باید جواب آن را خارج از حوزه فرهنگ و در حوزه سیاست جستجو کرد.
مشابه همین اتفاق برای برنامه «دستان» که تنها برنامه کارشناسی در حوزه موسیقی اصیل ایرانی بود هم رخ می دهد و پشت پرده علت حذف این برنامه پرمخاطب را حمایت مجری اش از محمد رضا شجریان دانسته اند! تعطیلی برنامه پرسابقه «صبح بخیر ایران» را هم به این وضعیت اضافه کنید، برنامه ای که هر چند وعده داده اند از اول پاییز پخش مجدد آن آغاز می شود اما تغییرات کلی داده شده در این برنامه که بخش مهمی از آن به حذف اجراهای استودیویی بر می گردد ماهیت این برنامه که علت ماندگاری اش شده بود را تا حد زیادی تغییر می دهد و این بار دلیل اصلی بی پولی است.
حالا شاید این انتقاد پیش بیاید که در مقایسه با تعداد شبکه های سازمان عریض و طویل صدا و سیما و برنامه هایی که در همه این شبکه ها ساخته می شود، چرا مته به خشخاش حذف چند برنامه می گذاریم؟ پاسخش واضح است، حدود 20 شبکه تلویزیونی موجود در صدا و سیما حتی به اندازه انگشتان یک دست هم برنامه های جذاب برای مخاطب ندارد. سریال ها هم که مثل تخم مرغ شانسی می مانند و اصلا سرنوشت و ماهیتشان تا قبل از پخش قابل پیش بینی نیست. سریال های استخوان دار یا حداقل جذاب و پرمخاطب هم خیلی به ندرت می توانند از زیر فشارهای درونی و بیرونی(حاشیه های در حاشیه را به خاطر بیاورید) سالم خارج شوند و خودشان را تمام و کمال بر مدیریت سلیقه ای داخلی و انتقادات عجیب و غریب بیرونی (گاها از روی کم ظرفیتی و گاها از روی غرض ورزی) تحمیل کنند. معمولا هم از بین کل شبکه های سیما اگر قرار باشد سریال دندان گیری پخش شود به یکی از شبکه های یک یا سه می رسد و بقیه شبکه ها یا سریال های درجه چند خارجی پخش می کنند، یا به تکرار دوباره سریال های موفق داخلی روی می آورند و یا در بهترین حالت محصول دیگری از فرهنگ کره ای را روانه آنتن می کنند.
مشکلات مالی صدا و سیما قابل کتمان نیست، مشکلات مالی با خودش محدودیت می آورد، قبول! اما صدا و سیما از ظرفیت هایی که دارد هم نمی تواند درست استفاده کند و به حذف یا گرفتن جذابیت برنامه های محبوبش دست می زند، آن هم در حالی که توان ساخت برنامه فراگیر دیگری را ندارد و مدام هم از هجوم مردم به سمت ماهواره ها و کم شدن مخاطبینش می نالد، این رفتار جز خودزنی نام دیگری دارد؟ فصل پاییز در حال فرا رسیدن است، هر چند شبکه های یک، دو و سه با آغاز این فصل سریال های جدیدی را روی آنتن می برند اما غیر از آن تلویزیون هیچ برگ برنده دیگری برای مخاطبینش ندارد - که اگر داشت الان یک به یک مدیران برای علم کردن آن جلوی رسانه های منتقد به صدا و سیما صف کشیده بودند - اتفاقی که نه به دلیل رفتارهای بیرونی که با تصمیمات کاملا درون سازمانی رخ داده و نتیجه تصمیم گیری های مدیریت فعلی در نهایت به اینجا رسیده که حال و هوای تلویزیون با آغاز فصل پاییز حتی سردتر از زمستان باشد.
9411