آی سینما: در دومین روز از برگزاری کلاسهای دارالفنون جشنواره جهانی فیلم فجر، ویت هایدوشکا تهیهکننده آثار مایکل هانکه کارگردان مشهور اتریشی برنده جایزه اسکار در کارگاه مربوط به تولید و تهیهکنندگی حضور یافت. او به نکات جالبی درباره ساخت فیلمهای هنری اشاره کرد و همچنین خاطراتی شنیدنی از همکاریهایش با هانکه را با هنرجویان در میان گذاشت.
ویت هایدوشکا که تهیهکنندگی فیلمهای میشاییل هانکه را بر عهده داشته است، صحبتهایش را با اشاره به فیلمهای هنری شروع کرد که در حال حاضر بسیار غریب افتاده و پولی برای ساخت آن داده نمیشود؛ منظور او فیلمهایی با بودجه کمتر از بیست میلیون دلار بود که هنرپیشهها نیز حضور در این فیلمها را افتخاری برای خود نمیدانند و به همینخاطر تولیدکنندگان با مشکلاتی روبرو هستند.
به گفته او فیلمهای هنری ویژگیهای مختلفی دارند از جمله اینکه دیالوگ در آنها نقش مهمی دارد، نقش تصویر در چارچوبهای خاصی معنی پیدا میکند، این فیلمها در زمینههای اخلاقی هستند و اصولا فیلمهای سرگرمکنندهای نیستند و مورد استقبال قرار نمیگیرند. البته آنطور که هایدوشکا توضیح میدهد حتی یک فیلم کمدی هم میتواند جزو چنین فیلمهایی قرار بگیرد.
او موضوع ساخت فیلمهای هنری را یکی از بزرگترین اختلافات بین اروپایی و آمریکاییها دانست و گفت: «البته وسایل و روشهای کار یکی است اما فرقی که بین آمریکا و اروپا هست در این است که ابزار کمتری در اروپا در اختیار است. خود هانکه زمانی که در آمریکا فیلم تولید میکرد («بازیهای مسخره») میگفت اگر فقط 34 عضو از گروه تولید را به من بدهند من فیلم را راحتتر در اروپا میسازم. جالب است وقتی یک مهمانی برای فیلم برگزار کردیم دیدیم 200-300 نفر هستند که ما حتی اسمشان را هم نشنیدهایم و جزو گروه فیلم هستند.»
او همچنین مثالهای دیگری درباره بالا بردن هزینه و زمان در تولید فیلمهای آمریکایی زد و در یکی از جالبترین خاطراتش گفت: «باز هم در این زمینه مثلا فیلمی بود که در آن یک جنگل مصنوعی در یک محیط باز طبیعی ساخته میشد و 12-13 نفر مشغول ساختن جنگل مصنوعی در جنگل طبیعی بودند. وقتی هم تمام شد -که زیبا هم از کار درآمده بود- کارگردان گفت من این را نمیپسندم. در اروپا امکان ندارد ما به چنین روشی فیلم تولید کنیم.»
البته او مثالی درباره اینکه از سوی تهیهکننده توجه کافی در فیلمها وجود دارد نیز زد و گفت: «زمانی که ما فیلم «معلم پیانو» را میساختیم در یکی از صحنهها باید بازیگر زن پیرمردی را هل میداد که آنقدر ضعیف بود که هر بار به او دست میزد میافتاد. من به هانکه گفتم یک هفته وقت داری تا این صحنه را به آن شکلی که دوست داری فیلمبرداری کنی. برای اینکه من دوست ندارم فیلمی بسازم که فقط ساخته باشم، بلکه میخواهم فیلمی باشد که آنرا با غرور به مردم عرضه کنم. به طور خلاصه باید بگویم که باید اعتماد متقابلی بین کارگردان و تهیهکننده وجود داشته باشد.»
او صحبتهایش را در اینباره را با خاطره دیگری ادامه داد و گفت: «زمانی که فیلم «قاره هفتم» را با هانکه میساختم، چهار هفته از فیلمبرداری گذشته بود که یک روز پنجشنبه هانکه با من تماس گرفت -آن زمان هنوز مرا شما خطاب میکرد و به من تو نمیگفت- و گفت فیلمبردار اصلا چیزی را که من میخواهم انجام نمیدهد. کارهایی میکند که در فیلمهای تبلیغاتی انجام میدهند و رنگ و نور و... را بر این اساس تغییر میدهد و آن چیزی که من میخواهم نیست. به او گفتم آرام باش من فردا سر صحنه میآیم اما نمیآیم که ببینم حق با چه کسی است. فردا به صحنه رفتم و گفتم خواهشم این است امروز که اینجا هستم هردو پیشنهاد کارگردان و فیلمبردار اجرا شود و آنروز به دو روش فیلمبرداری شد. بعد من فیلمهای خامی که گرفته شده بود را بردم و در یک سالن سینما تماشا کردم. نتیجه این بود که نظر هانکه دقیقا همان چیزی بود که فیلم میطلبید و نظر او هم کاملا خلاف چیزی بود که فیلمبردار میخواست. بعد از آن فیلمبردار بسیار عصبانی شد و حتی قهر کرد و برای افتتاحیه فیلم هم نیامد. ما جرات این را داریم که حتی در میانه فیلم فیلمبردار را عوض کنیم و مطابق آنچه که درست است پیش برویم.»
او پس از این توضیحات دوباره به موضوع فیلمهای هنری بازگشت و گفت: «آدمهای حرفهای که بازار را میشناسند میگویند در دنیا در حال حاضر فقط چهار شرکت هستند که در تهیه فیلم باقی میمانند، شرکتهایی مثل نتفلیکس یا آمازون و دو شرکت دیگر. این باعث میشود که تلویزیونهای اروپایی برای تهیه فیلم پولی در اختیار نداشته باشند و هر روز این پول کمتر و کمتر شود. این شرکتها رقبای بزرگ سینما خواهند بود که پول وحشتناکی در اختیار دارند. اما آنچیزی که صد در صد هیچوقت نخواهند ساخت فیلم هنری و ملی است. آنها میخواهند فیلمهای جریان اصلی تولید کنند که در تمام دنیا به نمایش درآیند و فروش داشته باشند، نه فقط در یک کشور خاص. حالا این خودش یک تهدید و یک فرصت بزرگ برای کارگردانهایی است که میخواهند فیلمهای هنری و ملی درست کنند. این شرکتها به هیچ وجه حاضر نیستند فیلمی که فقط در اتریش یا ایران میفروشد و مطابق با فرهنگ این کشورهاست بسازند. بلکه فیلمی میخواهند که در تمام دنیا فروش داشته باشد.»
هایدوشکا در ادامه درباره فیلمهای ملی و هنری اینطور اظهار نظر کرد: «همیشه گفتهام و میگویم فیلم به بهترین شکل هویت فرهنگی یک کشور را به تصویر میکشد. فیلم کارت فرهنگی و هنری یک کشور است. به خاطر این مطلب است که بسیاری اعتقاد دارند که دولتهای کشورها باید از فیلمهای هنری کشورشان حمایت کنند. این فرصتی است که فیلمهای هنری تولید شوند نه فیلمهای بیهویت و بازاری. فیلمهای هنری در واقع مثل یک موزه هستند که تاریخ و فرهنگ یک کشور را نگه میدارند. همه میدانیم که کشوری از خارج نمیآید برای یک کشور موزه بسازد، بلکه هر کشوری باید خودش اینکار را انجام دهد. پس فیلمها باید یارانه بگیرند. چون فیلم هویت فرهنگی و ملی ماست و باید باقی بماند و ادامه حیات دهد.»
او به خاطرهای از آشناییاش با یک کارگردان مطرح هالیوودی اشاره میکند که میگفت از نتیجه 30 فیلم پولسازش تنها یک فیلم هنری تهیه خواهد کرد: «او میگفت فیلمهای هنری تاثیرات روحی و روانی دارند و اینرا شما اروپاییها بهتر از ما آمریکاییها بلد هستید. از نظر او ما اروپاییها بهتر است وارد هالیوود نشویم و فیلم هنری بسازیم. وقتی به اتریش برگشتم هانکه اولین سناریویش را به من داد که کیفیت بالا و داستانی بسیار قوی داشت و تمام تولیدکنندگان بزرگ اتریش آنرا رد کرده بودند. من تولید این فیلم را پذیرفتم و سرمایهگذاری کردم و اینطور بود که کار من با هانکه شروع شد.»
با توجه به اینکه فیلم «بازیهای مسخره» در دو نسخه اروپایی و آمریکایی ساخته شده است در ادامه در اینباره سوال شد که هایدوشکا توضیح داد: «من در اینباره به هانکه گفتم شما اجازه ندارید. اگر فیلم اولت خوب بود که دیگر نیازی نیست فیلم دیگری بسازی و اگر بد بوده است که اجازه نداری فیلمی بسازی. آمریکاییها میخواستند من را متقاعد کنند که این فیلم را مشترک تولید کنیم که من رد کردم و در بخش دوم شرکت نکردم. به هانکه گفتم اگر هم مجبور به ساخت دوباره هستی باید 25 تا 30 درصد ایدههای هنری جدید به آن اضافه کنی. مثلا به جای گروهی از جوانان که در نسخه اول حضور داشتند از جوانان سیاهپوست استفاده شود. متاسفانه این فیلم سقوط کرد و فیلم موفقی نبود. البته قصد هانکه این نبود که فیلم را مجدد بسازد در واقع میخواست شانس تولید یک فیلم در آمریکا را نیز داشته باشد. در هرحال فیلم دوم اصلا موفق نبود و این تجربهای بود که هیچگاه نمیتوان یک فیلم هنری را در آمریکا ساخت. تنها کسی که از فیلم دوم خوشحال بود پخشکننده فیلم اول در آمریکا بود چون فیلم دوم باعث شده بود همه بخواهند فیلم اول را ببینند و این موضوع باعث سود او شده بود. این چیزی هم که میگویم بین خودمان بماند هانکه نسخه ویدیویی را آورده بود و هیچ کار خاصی برای این فیلم نکرد، حتی هنرپیشه در یکی از صحنهها میگفت به چپ نگاه کند و هانکه میگفت نه چون در نسخه اول هنرپیشه به راست نگاه کرده باید به سمت راست نگاه کنی. بعد از ساخت هم میگفت خیلی راضی و خوشحال نیستم فیلم دوم هفت ثانیه از فیلم اول بیشتر بوده است!»
او با این توضیح که هرکس دلایل خودش را دارد ادامه داد: «هانکه هم دلایل خودش را داشت شاید از نظر روحی به چنین چیزی نیاز داشت. به هر حال خسارتی هم نزد. فراموش نکنیم که انسان و مخصوصا ما تولیدکنندگان خطا میکنیم. من خدا نیستم اما اولین کسی هستم که فیلم خودم را میبینم و چون اولین تماشاچی فیلمم هستم احساس خودم را به آن میدهم.» او در ادامه توضیحاتی نیز در اینباره داد که او و هانکه هیچوقت در استودیوی مونتاژ وارد نمیشوند با این وجود گاهی مسئول تدوین معتقد است چند دقیقهای باید حذف شود اما هانکه به هیچوجه نمیپذیرد که در اینباره ما نمیدانیم حق با کیست اما مهم نتیجه است.
او در ادامه به حضور سال گذشتهاش برای یک هفته آموزش و برگزاری کارگاه در روسیه اشاره کرد که در آن خانمی از قرقیزستان سوال کرده بود آنها چطور توانستهاند دولتشان را برای کمک به سینما قانع کنند که هایدوشکا نیز پیشنهاد برگزاری کنفرانسی با حضور هنرپیشگان و کارگردانان در کنار سیاستمداران را داده است: «البته به او گفتم هیچ تهیهکنندهای را نبرید. صادقانه بگویم ما فقط به دنبال پول هستیم. البته خانم گفت که اتفاقا این کار را در پایتخت کردهاند تا ببینند رئیس جمهور چه یارانهای برای سینما در نظر میگیرد. من یک چیزی را باید به شما بگویم، سیاستمداران در همه جای دنیا دوست دارند با هنرپیشهها و چهرهها عکس بگیرند این کار را بکنید! به هر حال وقتی واقعیت را درک نمیکنند باید از راه دوم وارد شد.»
هایدوشکا که در لحظات گذشته نیز شوخطبعانه مسائلی را بیان کرده و با حاضران نیز با او همراهی کرده بودند در ادامه گفت: «شاید این نکتهای که گفتم شوخی بود اما بدانید بدون مطبوعات موفق نمیشویم. مطبوعات همیشه باید پشت شما باشند. فرقی نمیکند کجای دنیا هستید سیاستمداران از مطبوعات میترسند. سعی کنید خبرنگاران را متقاعد کنید. باید سیاستمداران بفهمند که فیلم کارت فرهنگی یک کشور است. فراموش نکنیم چیزی که در مطبوعات وجود نداشته باشد انگار در دنیا وجود ندارد.»
او در ادامه به ویژگیهای یک تهیهکننده اشاره کرد و داشتن قلب قوی و پراحساس و شناختن فیلمنامه را از مهمترین آنها دانست، به گفته این تهیهکننده پس از ساخت 70 تا 80 فیلم او به بینشی در اینباره رسیده است که قابل تعریف نیست.
هایدوشکا همچنین به سختیهای فعالیت در حوزه سینما نیز اشاره کرد که در واقع زندگی هرکسی را از او میگیرد و او دیگر متعلق به خودش نیست. این تهیهکننده در ادامه به این موضوع اشاره کرد که قبل از سینما تجارت را یاد گرفته است و به بحثهای حقوقی و مسائل مالی آشنایی دارد. در کنار آن تئاتر، فلسفه و روانشناسی خوانده است: «هنوز هم فلسفه در شغلم به من کمک میکند. اخیرا مقالهای در یکی از روزنامههای آمریکایی خواندهام که در آن به این موضوع اشاره شده بود که برای فیلمهای وسترن از دیالکتیک هگل یعنی تز، آنتیتز و سنتز استفاده میشود. همین سال گذشته یکی از دوستان آمریکاییام به من میگفت میدانی ما چه میخوانیم؟ به فلسفه ارسطو رجوع میکنیم و این دراماتیکی که در فلسفه ارسطو هست تا الان حفظ شده و به هرحال فطرتها از دست نرفته و میتوانیم از آن استفاده کنیم.»
در ادامه بحث اعتماد تهیهکنندگان به کارگردانان جوان مطرح شد که هانکه کار کردن با کارگردانان جوان را بسیار سخت و یک ریسک بزرگ دانست. او همچنین به بودجهای در کشور آلمان اشاره کرد که مخصوص فیلمهایی است که قرار نیست برای گیشه ساخته شوند. البته او به کارگردانان جوان توصیه کرد در ابتدا فیلمهایی با هزینه کم و گروه کوچک بسازند و از اول نخواهند بنهور بسازند چون هیچ تهیهکنندهای نمیتواند به کسی که تا به حال فیلم نساخته میلیونها دلار پول بدهد.
او همچنین در میان صحبتهایش درباره فیلم ملی به «فروشنده» آخرین ساخته اصغر فرهادی نیز اشاره کرد و آن را نمونهای از یک فیلم ملی دانست و گفت: «من این فیلم را که نگاه میکنم خیلی بیشتر با فرهنگ ایران آشنا میشوم تا از راه روزنامهها و مجلات. این راه یک فیلم ملی است.»
هایدوشکا به خاطره جالبی درباره یکی از فیلمهای هانکه اشاره کرد که قرار بود سازمان حمایت از فیلمسازی و تلویزیون از آن حمایت کند اما پس از یک رای منفی در شورای تلویزیون این نهاد از این فیلم حمایت نمیکند، هایدوشکا در ادامه شرح داد: « با او تماس گرفتم و گفتم میخواهم شما را استخدام کنم. لباسهای ابریشمی یا گردنبند طلا میخواهید؟ که گفت به چه دلیلی به من توهین میکنید. گفتم شما به شورایتان گفتید این فیلم موفق نخواهد شد. شما اولین کسی هستید که میتوانید چنین چیزی را پیشبینی کنید، هیچکس نمیتواند چنین چیزی بگوید و فقط پیغمبری مثل شما مستحق دریافت چنین چیزهایی است. میخواهم شما را استخدام کنم که همه فیلمهایم موفق باشند. من به عنوان فردی باتجربه میگویم اگر چیزی که میسازیم مقدار کمی هم با فیلمنامه یک باشد این فیلم موفق خواهد شد نه اینکه صفهای طولانی برای تماشای آن تشکیل شود ولی فیلم در این سطحی که هست موفق میشود. بالاخره پول را دادند و فیلم ساخته شد و جایزه کن را نیز برد.»
او همچنین در پاسخ به این سوال که چطور میتوان فیلمی ساخت که هم فرهیختگان و روشنفکران را جلب کند و هم برای عوام جذاب باشد با اشاره به اینکه نمیتوان همزمان به دو شاه خدمت کرد اینکار را تقریبا نشدنی دانست. البته با اشاره به کارگردانهایی مثل وودی آلن و... او به این موضوع اشاره کرد که شما باید با یک فیلمنامه خوب خودتان را تحمیل کنید.
این کارگاه با ترجمه دکتر شفازند از آلمانی به فارسی و همچنین حضور علیرضا شجاعنوری تهیهکننده و بازیگر ایرانی برگزار شد.
9413