صدا، تصویر، اکشن. دانکرک، اثر جدید کریستوفر نولان در واقع چیزی بیشتر و کمتر از این سه کلمه نیست؛ روایت عملیاتی که در آن نیروهای ارتش بریتانیا تلاش میکنند خود را از مهلکهای مرگبار نجان دهند.
نولان در اثر جدید خود که چند روزی است اکران عمومی شده، تلاش میکند همه ابزارهایش را به همین سه عنصر اولیه یعنی صدا، تصویر و اکشن محدود کند و در عین حال یک تجربه بصری چشمگیر از سینمای جنگ ارائه دهد. اینجا نه خبری از چهره پر رنگ ستارههاست و نه قرار است فیلمنامهی چند لایهای رمزگشایی شود. دانکرک نمایش امید است و رهایی. در عین حال سیمایی است تاثیرگذار از دلهره و ویرانی که در لحظه لحظه فیلم، رهایمان نمیکند. دانکرک خود جنگ است.
یک:
شیفتگان و دشمنان نولان (بهخصوص نولان متاخر) او را به دلایل تقریبن مشترکی دوست دارند/ندارند.
نزدیکی زیاد به شخصیتها، فیلمنامه چندلایه و گسترده و بازیگوشیهای روایی، بخش مهمی از آن چیزی است که میشود آن را نولان-ایسم نامید؛ چه آن را دوست داشته باشیم و چه آن را نقابی بدانیم که نولان، این سالها پشت آن قایم شده تا ما را بترساند.
نولان در دانکرک، اینها را کنار میگذارد و آنچه باقی میماند، همان صدا، دوربین و اکشن است. این شاید مهمترین انتخاب کارگردان برای روایت یک واقعه تاریخی از جنگ جهانی دوم باشد؛ واقعهای که هنوز هم به روشنی نمیتوان همه زوایای آن را در یافت و کارشناسان نظامی، درباره اصلیترین اتفاقات آن، همرای نیستند.
انتخاب نولان، دور ایستادن از این قضاوتهاست. او ترجیح میدهد به جای اینکه دانای کل باشد، فیلمش را بسازد و بیشتر، آن فاجعه انسانی را برای ما درونی کند. دانکرک فقط روایت یک رویداد تاریخی-نظامی نیست. یادآوری این واقعیت است که آدمهایی با جلیقههای نجات و شناور بر روی آب، مثل این یکی دو سال گذشته، دههها پیش هم وجود داشتهاند؛ آدمهایی که از جنگ و خون گریختهاند و امیدشان، یافتن ساحلی آرام است.
دو:
دانکرک برای دیده شدن در سالن سینما ساخته شده و دیدن نسخه بیکیفیت آن، بخش زیادی از لذت ماجرا را از بیننده میگیرد: «این سینماست. اگر داری فیلم را روی تبلت، لپتاپ یا تلویزیون ۴۲ اینچ میبینی، راه را اشتباه آمدهای. لطفن دفعه بعد، خود را به سالن برسان یا تلاش کن فیلم را با بالاترین کیفیت ممکن تجربه کنی. معجزه قرار است آنجا اتفاق بیفتد.»
فیلم نولان، در زمانه یکهتازی سریالهای تلویزیونی و تب دلپذیر نتفلیکس، پاسخ جدیدی به این سوال است که چرا تجربه دیدن فیلم در سالن، باید تجربهای ناب و یکتا باشد. به نظر میرسد کارگردان برای این سوال، پاسخ مناسبی درنظر گرفته است.
سه:
دانکرک به یک معنا، فیلم خشنی نیست؛ به خصوص در مقایسه با آثاری چون نجات سرباز رایان. تصاویر خشونتبار، یا به عمد دیده نمیشوند یا دوربین خیلی سریع از روی آنها میگذرد. در عین حال، سکانسهای هولناک دانکرک، احتمالا نمونههای مثالزدنی از نمایش بیپروای «هراس» در تاریخ سینما خواهند بود؛ سکانسهایی که با دقت و به خوبی اجرا شدهاند.
شاید این انتخاب که صحنههای خونآلود و خشن به حداقل برسد، بیارتباط به اصل واقعه هم نباشد. «عملیات دانکرک» یک عملیات «تخلیه» است و نه «پیشروی» و «فتح»؛ همان چیزی که نولان به عنوان یکی از تمهای اصلی فیلم به دنبال نمایش آن است. در دانکرک قرار نیست سرزمینی فتح شود؛ پیروزی یعنی فقط خودت را نجات بده و تا دیر نشده از این جهنم لعنتی خلاص شو.
چهار:
دانکرک پیش از همه نقدها و نظرها، تلاشی است برای روایت سینمایی یک عملیات نظامی در جنگ جهانی دوم. بقیه ماجرا، لذت دیدن یک فیلم خوب است. دانکرک به بیننده یادآوری میکند سینما هنوز هم سینماست و هنوز هم میشود بدون استفاده از عناصر جذاب سریالها، لذت جدیدی آفرید و بعد از خاموش شدن چراغهای سالن، معجزه را آغاز کرد؛ معجزهای در ابعاد عملیات رهایی۴۰۰ هزار سرباز، از محاصره نیروهای تحت فرمان هیتلر.