در طول تماشای ده اپیزود سریال پاپ جوان، وضعیتی را تجربه کردم که راستش در تمام این صدها ساعتی که تا این لحظه صرف تماشای سریال کردهام، سابقه نداشت: در هر اپیزود، چندین و چند بار از خودم میپرسیدم که «در این حد؟» و «مگه میشه؟» تا بالاخره در پایان اپیزود دهم باور کردم که بله، «میشه». میشود سریالی ساخت که در آن با تمام ارکان کاتولیسیزم شوخی کرد و حتی جلوتر رفت و آنها را به استهزا کشید. میشود سریالی ساخت دربارهی کلیسای کاتولیک و شخصیت اصلی آن را یک پاپ جوان، آن هم آمریکایی قرار داد! آمریکاییای که سیگار میکشد، فحشهای رکیک میدهد، مخالفانش را به قطب شمال تبعید میکند، نارسیست است، زیبایی خودش را با حضرت مسیح مقایسه میکند (درحقیقت فکر میکند که از او هم زیباتر است)، در خیالاتش زنی را میبیند، آگاهانه از قدرتش سؤاستفاده میکند، تهدید میکند، رعب و وحشت در جامعهی کشیشها میاندازد، از حرفهایش برمیآید که به وجود خداوند اعتقادی ندارد، و درنهایت برخلاف انتظار همهی کاردینالهایی که او را به سمت پاپ انتخاب کردند، محافظهکارانهترین مواضع ممکن را میگیرد و به این ترتیب اسباب دلسردی و روگردانی یک میلیارد و دویست هزار کاتولیک جهان از کلیسای رم را فراهم میکند. اما...
پاپ جوان [The Young Pope] از همه نظر سریال نامتعارفی است. داستان عجیباش را میتوان در گروه داستانهای «به بلوغ فکری رسیدن نوجوانها» قرار داد با این تفاوت که نوجوان ماجرا، لنی برناردوی چهلوخردهای ساله است که در طول حدود یک سال رهبری کلیسای رم، با آزمون و خطاهای خود سرانجام به بلوغ فکری میرسد و مسیرش را پیدا میکند. و تمامی ده اپیزود سریال، روایت سرگشتگی لنی، روابطاش با کاردینالها و خواهر مری (کسی که جای خالی مادر را برایش پر کرده) و به کمال رسیدن شخصیتاش در پایان است. البته که در این میان خردهداستانهای کاردینالها هم گاهی پررنگ میشود، اما جز این، تنها چیزی که داستان را پیش میبرد و مخاطب را جذب میکند شخصیت این پاپ جوان و ماجراجوییهای کاملا مشروعاش است. نه، شاید نامتعارف هم صفت کاملی برای توصیف این اثر نباشد. یک لحظه خودتان را جای مدیران کمپانیهایی بگذارید که بیش از چهل میلیون یورو و سه سال وقت صرف ساخت این سریال ده اپیزودی کردند، سریالی کاملا مردانه با دستمایهی داستانی اندک، و شخصیتهای معدود که میانگین سنیشان هفتاد سال است، که با مبانی دینی با نفوذ و قدرت مسیحیت کلنجار میرود... کجایند انبوه کارگردانهای دوران کلاسیک که کمپانیهای هالیوودی برای ساخت یک فیلم نهچندان پرخرج هم به آنها اعتماد نمیکردند و مجبور بودند تن به انبوه خواستهها و دخالتهای تهیهکننده بدهند؟ کجایند تا ببینند حالا در دوران طلایی تلویزیون، سرمایهای انبوه صرف ساخت سریالی تلویزیونی میشود که در آن نه زنی جوان حضور دارد نه داستانی مهیج؟ پیش رفتن پروژه صرفاً با اعتماد به فیلمسازی که شهرتش برای ساخت فیلمهای شخصی بزرگ و از نظر تصویری، زیباست؟! حقیقتا که حیرتانگیز است! سینما کمکم باید فکری به حال خودش بکند.
پائولو سورنتینوی ایتالیایی نویسندهی اصلی فیلمنامه و تک کارگردان تمام ده اپیزود این سریال است و جود لا، بازیگر اصلی آن. و هر دو یکی از بهترین کارهای كارنامهشان را ارائه دادهاند. سورنتینو در پاپ جوان هم مثل فیلمهای سینماییاش، عظمت و زیبایی تصویری را در همهی لحظات حفظ میکند. در شرایطی که داستان در فضای محدود و لوکیشنهای تکراری میگذرد، فضاها تخت و کسلکننده و میزانسنها یکنواخت نمیشوند. نوع چیدن شخصیتها در لانگشاتهای واتیکان و باغ سرسبز اطراف آن، همیشه حس حرکت در خود دارد؛ حتی وقتی آن کانگوروی بزرگ زیبا (ابسوردترین و شاید بهترین شوخی فیلم) در کادر دیده نمیشود. و جود لا در نقش مرد میانسال دمدمیمزاجی که درست کودکی نکرده و حالا در آستانهی پنجاه سالگی و در شرایطی که تکلیفاش با خودش و جهان اطرافش مشخص نیست، مسئولیت رهبری مسیحیان را برعهده گرفته، فوقالعاده است. از چشمک زدناش در تیتراژ خلاقانهی سریال تا زورگوییاش به همهی اطرافیان تا وسواسی که در انتخاب کفش و کلاه به خرج میدهد تا دعاخواندنش در حین سیگار کشیدن تا تحول آرام آراماش... واقعا خوب است. فقط میشود گفت که ایکاش فیلمنامه کمی منسجمتر بود و در برخی اپیزودهای میانی دچار دستانداز نمیشد تا با یک سریال کامل روبهرو میشدیم. اگرچه در همین حد هم باید موفقیت سورنتینو را در پرداخت این موقعیت داستانی سخت و پرچالش ستود. همینکه در آغاز سریال و وقتی که لنی به سمت پاپ انتخاب میشود تا دو، سه اپیزود تمرکز روی خشم و ناراحتی شخصیتها و حتی دشمنی میان آنهاست و بعد، وقتی به اپیزود شش و هفت میرسیم، فضای واتیکان حس خانهی بزرگی را پیدا میکند که یک خانوادهی خیلی جدی، اما گرم و بامحبت در آن سکونت دارد، دستکمی از شاهکار ندارد. طبعا بازی بازیگران فرعی (از جمله دایان کیتون، سیلویو اورلاندو و سیسیل دو. فرانس) هم در درآمدن این تغییر حسوحال نقش خیلی مهمی داشته است.
پاپ جوان در ده اپیزود حدودا یک ساعته در پاییز سال ۲۰۱۶ پخش شد. در پی موفقیت این مینیسریال، قرار شد سورنتینو فصل دوم آن را هم با نام «پاپ جدید» بسازد.
ممنون