«به وقت شام» فیلم سختیست. ساخت دکورهای عظیم اماکن باستانی سوریه و تعداد زیاد بازیگرها و هنرورها که هدایتشان در داخل دکور هواپیما به عنوان محیط بسته اصلا کار راحتی نبوده. میزانسن دادن به آن تعداد بازیگر در صحنههای درگیری داخل هواپیما در شرایطی که دکور اغلب ثابت نیست و برای القای حس پرواز مدام تکانهای بسیار شدید دارد، دکوپاژ خوب و قابهای بهتر و فیلمبرداری حرفهای مهدی جعفری، جلوه های ویژهای که با توجه به بضاعت سینمای ایران می تواند نمره قبولی بگیرد، صداگذاری تحسین برانگیز علیرضا علویان و دهها نکته دیگر گواهی میدهد «به وقت شام» فیلمیست که یک گروه حرفهای برای به سرانجام رساندنش نهایت تلاششان را کردهند. اما چطور می شود فیلم سختی با این جمع حرفهای و کار بلد با کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا که خوب میدانیم امتحانش را سالها پس داده، تبدیل می شود به یک فیلم خسته کننده که همدلی برانگیز نیست و در بخشهایی باعث خنده مخاطب هم میشود؟ چطور میشود این همه انرژی تیمی و حضور این تعداد آدم حرفهای سینما در کنار یکدیگر حاصلش میشود یکی از ضعیفترین فیلمهای کارنامه حاتمی کیا؟
شاید جوابش ساده باشد: فیلمنامه بسیار ضعیف!
حاتمی کیا با تمام حرفهای بودنش هیچگاه نخواسته یا نتوانسته به زبان بینالمللی فیلم بسازد. اما وقتی پای فیلمی با موضوع جنگ سوریه وسط میآید -جنگی که باعث شده انگشت اتهام برخی کشورها به سمت ایران نشانه برود- و فیلم با بودجه دولتی یا همان بیتالمال ساخته شده، عقلانیت و منافع ملی حکم میکند فیلمی به زبان بینالمللی ساخته شود. این که فیلمی با این همه هزینه مالی و انسانی تنها برای مصرف داخلی ساخته شود، منطقی نیست. قرار نیست ما تنها برای خودمان واگویه کنیم که در سوریه به دنبال ارسال بسته های غذا با هواپیما هستیم یا فقط میرویم جانمان را به خطر می اندازیم که زنان و کودکان سوری را از دست داعش نجات دهیم. قرار است با رسانه سینما و هزینه بیت المال به دنیا نشان دهیم که خلبانهای ایرانی در سوریه چه هدفی را دنبال میکنند. پس اینجا پای وظیفه به میان میآید. باید طوری فیلم بسازیم که دنیا حرفمان را بشنود و بپذیرد یا حداقل به آن فکر کند.
فیلم ساختن به زبان بین المللی این نیست که بازیگران با ترکیبی از فارسی، انگلیسی و عربی صحبت کنند. به زبان بینالمللی فیلم ساختن یعنی به گونهای داستان را روایت کنیم که هر انسانی بدون توجه به جغرافیایی که در آن زندگی میکند و بدون توجه به گرایشهای سیاسی و مذهبیاش با فیلم همراه شود. این که در موقعیت سخت داستان کاراکتر اصلی (با بازی بابک حمیدیان) برای تیک کاف کردن «یا علی» می گوید برای منِ مخاطب شیعه اثنی عشری بسیار تاثیرگذار است، اما یادمان باشد فیلمی با این موضوع قرار نیست تنها روی شیعههای ایرانی تاثیر بگذارد؛ فیلم باید همدلی مردم دنیا را برای مبارزه با داعش در سوریه به همراه داشته باشد.
صحنههایی که داعشیها به روش خشن و جنجالی خودشان نماز میخوانند و همزمان خلبان ایرانی در سکوت و آرامش در کابین خلبان بدون جلب توجه نمازش را میخواند، جزو صحنه هاییست که هر مخاطبی را تحت تاثیر قرار میدهد یا جایی که با زبان تصویر هرکس با هر ملیتی را متوجه عمق فاجعه سوریه میکند، سکانسیست که بستههای غذا با چتر از هواپیمای ایرانی ریخته میشود و زنان و کودکان با کیسه و ظرف برای جمع کردنش هجوم می آورند و از هم پیشی میگیرند. البته به شدت یادآور فیلم «سفر به قندهار» محسن مخملباف هم هست؛ جایی که در افغانستان افراد با عصا و بدون پا به شکل دسته جمعی هجوم می آورند تا پاهای مصنوعی را که با چتر از هواپیما برایشان ریخته میشود بردارند.
بازیگران نقش داعشی در فیلم حاتمی کیا به شدت کاریکاتوری، غیر قابل باور، ابله و نیمه دیوانه هستند. شاید بتوان گفت در میان آن همه کاریکاتور فقط بازیگر نقش شیخ توانسته تصویری قانع کننده ارائه دهد. وقتی از میان آن همه زن، یک زن با آرایش غلیظ بلند می شود و به گروگانهای داعش ناسزا میگوید حتی مخاطب عام هم در نگاه اول متوجه می شود این زن با این آرایش وسط جنگ و مصیبت باید یکی از آدم بدهای فیلم باشد!
بابک حمیدیان و هادی حجازی فر با اختلاف زیادی از دیگر بازیگران برتر هستند، اما مشکل اینجاست که بار دیگر سینمای جنگ ما به جای ارائه تصویر یک قهرمان ملی، در کلیشه رزمنده فداکار مظلوم گرفتار میشود. کاراکترهای اصلی «به وقت شام» مثل بیشتر فیلمهای سینمای جنگ نمیتوانند قهرمانهای بیبدیل باشند. اینجا هم طبق کلیشه، فداکار و از خود گذشته و حمایت گرا هستند و مظلومانه راهی شهادت میشوند.
در «به وقت شام» فیلمنامه جدی گرفته نشده است. مطمئنا با توجه به سابقه و روابط کارگردان و تهیه کنندگان فیلم در سازمان سینمایی اوج اگر فیلمساز مولف بنای زمان گذاشتن بیشتری برای تحقیق قبل از فیلم نامهاش را داشت، دستش باز بود و میتوانست نگاه عمیقتری به حضور رزمندگان ضد داعش در سوریه داشته باشد.
شاید «به وقت شام» با تیم حرفهایاش بتواند نمونه خوبی باشد برای اثبات این موضوع که وقتشش رسیده کارگردانهای کاربلد سینمای ایران از ذهنیت فیلمساز مولف خارج شوند و از کمک فیلمنامه نویس حرفهای برای ساخت فیلمهایشان استفاده کنند و از همه مهمتر وقتی می خواهند فیلمی با موضوع روز دنیا بسازند، فیلمهای مستند در رابطه با آن موضوع را دنبال کنند. مستند بینی در زمان ساخت فیلم هایی با موضوع حساس و روز جهان میتواند راهگشا باشد.
فیلمساز دولتی با پول بیت المال و توجیه دخالت ما درجنگ سوریه